ایران دخت تیمورتاش دختر عبدالحسین تیمورتاش (سردار معظم خراسانی) سیاستمدار و وزیر دربار رضا شاه، در سال ۱۲۹۵ خورشیدی (۱۹۱۴ میلادی) دیده بر جهان گشود. وی یکی از فعال ترین بانوان پیشاهنگ آزادی و برابری زنان ایران بوده است. و اولین زنی است که بدون حجاب در محیط بسته ایران در سال ۱۹۳۰، چند سال قبل از اجرای فرمان رضا شاه مبنی بر کشف حجاب در جشن فارغ التحصیلی خود حاضر شده است وی کودکی و نوجوانی را در خانواده ای پیشرو و روشنفکر گذرانده، پس از پایان دوران دبیرستان و پشت سر گذاردن دوران سختی از زندگانی در تبعید، برای ادامه تحصیلات به فرانسه رفته موفق به اخذ دکترا در علوم فلسفی از دانشگاه سوربن گردیده است پدر ایران دخت، عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار مقتدر رضا شاه فارغ التحصیل از آکادمی نظامی سن پیترزبورگ روسیه تزاری، به زبانهای فارسی، روسی، آلمانی و فرانسوی تسلط داشته به زبانهای انگلیسی و ترکی به راحتی سخن می گفته، یکی از باهوش ترین و تحصیل کرده ترین شخصیت های دوران اولیه زمامداری و سلطنت رضا شاه بوده، در تجدید تشکیلات کشوری ایران و مدرنیزه کردن سیستم های اداری و قضایی کشور در آغاز سلطنت پهلوی اول همراه با داور، شخصیت مهم دیگر آن دوران، نقش عمده ای داشته است. وی با تجربیات و اطلاعات عمیقی که از اوضاع و قوانین بین المللی در طی اقامت های متعدد در خارج از ایران، و آشنایی با بالاترین مقامات سیاسی و قضایی اروپا کسب کرده بود، پس از لغو قرارداد نفت دارسی (نفت ایران و انگلیس) توسط رضا شاه در سال ۱۹۳۴ به عنوان نماینده شخصی شاه و دولت در مذاکرات، با جدیت و مهارت چشمگیری برای اخذ بهترین شرایط، حدود سه سال موجبات نا خشنودی و خشم مقامات انگلیسی را فراهم کرده بود. و علاوه بر آن تمام مدت تیمورتاش به عنوان مهمترین شخصیت بعد از رضا شاه دشمنان زیادی برای او به وجود آورده بود. تا آنکه با پرونده سازی که بر علیه او شد (به باور بسیاری عمدتا در نتیجه خشم انگلیس ها از او در مذارکات قرارداد نفت) به جاسوسی برای شوروی و خیانت متهم گردید و پرونده بطوری با مهارت تنظیم شده بود که رضا شاه را با تمام علاقه ای که به او داشت، قانع کرد که اتهامات صحیح است، در نتیجه مغضوب رضا شاه شده در زندان به قتل رسید. و خانواده او به تبعید محکوم شدند بعد از وقایع شهریور ۱۳۲۰، اشغال ایران، و استعفای رضا شاه که منجر به پایان دوران تبعید خانواده تیمورتاش شد، ایران دخت که جسارت و فراست را به طور کامل از پدر به ارث برده بود، برای خونخواهی پدر کمر همت بسته اقدام به انتشار روزنامه ای با مقالات تند درباره رضا شاه نمود و برای یافتن پزشک احمدی دکتر زندان و قاتل پدرش که به عراق گریخته بود به عراق رفت و در آنجا ماند تا پزشک احمدی را یافته موفق به انتقال او به ایران، محاکمه و اعدام او شد ایران دخت با تمام تلاش محمد رضا شاه برای دلجویی از خانواده تیمورتاش و با وجود آنکه او در ۱۳۵۵ به سمت وابسته فرهنگی و مطبوعات سفارت ایران در فرانسه منصوب گردید، بر خلاف برادرانش هرگز به دربار نزدیک نشد. ایران دخت که علاوه بر مشخصات جالبی که داشته است از شعرای معروف بجنورد بود، در پایه گذاری و ایجاد دانشگاه مشهد نیز نقش عمده ای داشته است ایراندخت سرانجام در سال ۱۳۷۰ خورشیدی در فرانسه چشم از جهان فرو بست ---------------------------------------------
با استفاده از آثار زیر: Sources: * "Iran Teymourtash" Wikipedia CC SA BY 3.0 (English and Farsi versions) * "Abdolhossein Teymourtash" Wikipedia CC SA BY 3.0; Photo: Iran Teymourtash زنان ایرانی در طی تاریخ، با وجود مردسالاری مسلط بر جامعه، شخصیت و لیاقت ذاتی خود را به طرق مختلف نشان داده اند، لیکن متاسفانه فقط در موارد خاصی نام برخی از بانوان نام آور مورد بحث و شناسایی قرار گرفته است در اوایل دوران سلسله پادشاهان صفوی بانوان خانواده های درجه اول مملکت در عرصه سیاسی و دیپلوماتیک حضور و مشارکت داشته اند و هر یک از بانوان ایرانی قرن شانزدهم میلادی بانوی موفقی را در میان گذشتگان خود داشته است که می توانسته از او به عنوان زنی قدرتمند سرمشق و نمونه زندگانی خود قرار دهد پریخان خانم (۱۵۴۸-۱۵۷۸) دختر شاه طهماسب اول از همسر چرکسی او، یکی از پر نفوذترین شخصیت های دوران صفوی، با تحصیلات عالی در علوم اسلامی و دانش قضا بوده است که به دلیل کاردانی، و لیاقت ذاتی که نشان داده بود از طرف پدرش رسماً به مشاورت درکلیه امور مملکتی منصوب گردید پریخان خانم با وجود آنکه نامزد پسر عموی خود شده بود هرگز ازدواج نکرد و در زندگانی، کار و فعالیت در دستگاه سلطنتی را در کنار پدر انتخاب کرد هنگامی که شاه طهماسب بدون آنکه جانشینی برای خود تعیین کرده باشد به سختی بیمار شد و دوبار به حالت مرگ افتاد رؤسای مقتدر قزلباش که سلاطین صفوی سلطنت خود را مدیون آنها میدانستند، ضرورتا باید در مورد جانشین شاه تصمیم میگرفتند. در این دوره تعدادی از سران قزلباش و دولتمردان، طرفدار حیدر میرزا فرزند سوم شاه بودند، و تعدادی به همراهی پریخان خانم طرفدار سلطنت اسماعیل میرزا که به غلط متهم به خیانت، در قلعه قهقهه زندانی شده بود، بودند هنوز شاه طهماسب زنده بود که طرفداران حیدر میرزا تصمیم گرفتند تا میرزا اسماعیل را به قتل برسانند، لیکن پریخان خانم متوجه این توطئه شده تعدادی از تفنگداران افشار را مامور حفاظت وی در زندان نمود. دو سال بعد شاه طهماسب فوت کرد، و حیدر میرزا بدون هیچ مقدمه ای خود را جانشین پدر و پادشاه صفوی اعلام کرد. در نتیجه افسران گارد سلطنتی که قزلباش بودند به کاخ حیدر میرزا حمله ور شدند. در مقابل، حیدرمیرزا پریخان خانم را که در قصر بود به گروگان گرفت، لیکن پریخان خانم با جلب اطمینان حیدر میرزا از کاخ خارج شده بلافاصله درهای کاخ به فرمان او باز و افراد قزلباش توانستند حیدر میرزا را گرفته، به قتل برسانند در دوران طوفانی مبارزات طرفداران حیدر میرزا و اسماعیل میرزا، پریخان خانم عملا فرمانروایی امپراطوری صفوی را به عهده داشت، و در این مدت فرماندهان قزلباش و دولتمردان و صاحب منصبان حکومت به قول اسکندر بیگ منشی "امور مهم اداری، مالی و سیاسی مملکت را روزانه به استحضار میرساندند، و هیچ یک تمایل و یا جرات مخالفت با فرمان او را نداشتند و بدون تعلل دستورات و فرمان وی را در تمام امور به اجرا میگذاردند." سر انجام، به دستور پریخان خانم شاهزادگان، دولتمداران تراز اول و سران قزلباش در۲۳ ماه می ۱۵۷۶ در مسجد جامع قزوین گرد آمدند و مخدوم شریف شیرازی خطبه سلطنت را به نام اسماعیل میرزا با عنوان شاه اسماعیل دوم خوانده سلطنت او به تایید بزرگان حاظر در مجمع رسید در این هنگام اسماعیل میرزا هنوز در قلعه قهقهه بود و کمی بعد به همراه گروهی از سران و افراد قزلباش به سمت قزوین رهسپار شد. اسماعیل میرزا ۳۱ روز بعد از فوت شاه طهماسب با عنوان شاه اسماعیل به حومه قزوین رسید. ولی ۱۴ روز بعد وارد قزوین پایتخت آن زمان شاهان صفوی گردید. در تمام این مدت دولتمردان مملکت همچنان در کاخ مجللی که پریخان خانم برای خود ساخته بود به حضور وی رفته گزارشات خود را داده و دستورات او را دریافت می کردند ۱۹ سال زندان تاثیر بسیار عمیق روانی و جسمی بر شاه اسماعیل گذاشته بود و وی را به مردی تلخکام، خودرای و خونخوار تبدیل کرده بود که حاضر نبود به هیچ فرد یا گروهی اجازه دهد در امور سلطنت دخالت کند. در نتیجه بر خلاف انتظار، بلافاصله پس از ورود به قزوین طی فرمانی رفتن به کاخ پریخان خانم و هر گونه تماسی را با او برای سران قزلباش و سایر صاحب منصبان ممنوع کرده، دفتر اورا منحل و کارکنان آن را اخراج نمود. علاوه بر آن تمام اموال پریخان خانم را مصادره و تصاحب کرد. رفتار نامناسب و دور از انتظار وی که با سردی، بدون هرگونه حقشناسی که به پریخان خانم نشان داد، پریخان خانم را سخت خشمگین کرده مصمم به انتقام جویی نمود، علاوه بر این خشونت و قصاوت بی حد و اعمال زشت و بی خردانه او موجب نفرت شاهزادگان و دولتمردان و سران قزلباش گردید و در نتیجه روز ۲۵ نوامبر ۱۵۷۷، شاه اسماعیل دوم بطور ناگهانی و در موقعیت بسیار ناهنجاری بطور مشکوکی فوت کرد. پزشکان مرگ او را نتیجه مسمومیت اعلام کردند، و به باور عمومی پریخان خانم ترتیب مسمومیت و مرگ وی را داده بوده است برای جلوگیری از هرج و مرج بعد از مرگ شاه، گروهی از دولتمردان پیشنهاد کردند تا پریخان خانم به جانشینی شاه اسماعیل به سلطنت برسد، لیکن وی آن را صلاح ندانسته نپذیرفت. و شورای سران قزلباش و سایر بزرگان در بار، محمد خدابنده، فرزند دیگر شاه طهماسب را که مردی نیک نفس ولی نالایق و ضعیف بود به نام محمد شاه به سلطنت رساندند. پریخان خانم همچنان عملا فرمانروایی امپراطوری صفوی را در دست داشت. تا آنکه سران قزلباش، نفوذ فوق العاده وی را خلاف مصالح خود تشخیص دادند و روزیکه پریخان خانم به سمت کاخ خود میرفت توسط عده ای از سران قزل باش احاطه شده به قتل رسید به این طریق به زندگانی یکی از بانوان مقتدر و پر نفوذ تاریخ ایران خاتمه داده شد. بد نیست بدانیم که وضع نا بسامان ایران، بعد از مرگ شاه طهماسب، همراه با سرکشی قزلباش، با برکناری محمد خدابنده توسط فرزند وی شاه عباس خاتمه یافت و این پادشاه لایق بعد از سرکوب سران عصیانگر قزلباش، مشکلات عظیم مملکت را رفع و مرزهای کشور را به مزرهای اصلی ایران زمین در دوران ساسانیان رسانید -----------------------------------------------------------------
Sources:
یکی دیگر از زنان فرهیخته و تاثیر گذار ایران آلنوش تریان بانوی ارمنی ایرانی است که به "مادر نجوم" و بانوی اخترشناس و فیزیک ایران ملقب شده است. وی در ۱۸ آبان ۱۲۹۹ خورشیدی (۱۹۲۰ میلادی) در خانواده ای هنرمند و دانش پژوه دیده به جهان گشود. پدر او آرتو تریان فارغ التحصیل هنرهای دراماتیک از دانشگاه مسکو و از پایه گذاران دومین مرکز آموزشی به نام سیروس در ایران با علاقمندی به ادبیات و فرهنگ این سرزمین، بسیاری از اشعار شاهنامه را به زبان ارمنی ترجمه کرده است. مادر او نیز ادیب و هنرمند بوده ادبیات و سخنوری را در سویس آموخته بود و به ادبیات و فرهنگ ایران بخصوص اشعار ایران عشق می ورزید و اغلب در محافل و جشن های ارامنه ترجمه اشعار فارسی را به زیبایی دکلمه می کرد آلنوش برای ادامه تحصیلات عالیه از دانشگاه تقاضای استفاده از بورس نمود ولی این تقاضا با مخالفت دکتر سید محمود حسابی، استاد و رئیس دانشکده فنی، رد شد به این دلیل که برای دختران تحصیل تا حد لیسانس کافی است. لیکن پدر آلنوش هزینه تحصیل او را در اروپا به عهده گرفت و به این طریق وی در دانشگاه سوربن فرانسه به تحصیل ادامه داده در سال ۱۹۵۶ میلادی موفق به اخذ دکترا از آن دانشگاه در رشته فیزیک فضایی گردید و پس از اخذ دکترا پیشنهاد سوربن را برای تدریس رد کرده به ایران بازگشت و در دانشکده فنی دانشگاه تهران به عنوان دانشیار در رشته ترمودینامیک مشغول به کار شد آلنوش در سال ۱۳۳۸ خورشیدی (۱۹۶۱ میلادی) با استفاده از بورس دولتی آلمان به مدت ۴ ماه به مطالعه و تحقیق درباره رصدخانه های خورشیدی به کار پرداخت و پس از بازگشت به ایران علاوه بر تدریس به مطالعات خود درباره اخترشناسی و رصدخانه های خورشیدی ادامه داده نقش عمده ای در پایه گذاری و بنیاد رصدخانه خورشیدی ایران ایفا نمود دکتر آلنوش تریان در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴ میلادی) به مقام استادی کامل در دانشکده فنی، رشته فیزیک فضایی نایل شد. وی اولین استاد زن در ایران در رشته فیزیک فضایی می باشد بانو دکتر تریان ، هرگز ازدواج نکرده عمر پربار خود را صرف پژوهشهای علمی در فیزیک فضایی و رصدخانه های خورشیدی کرده است آلنوش در سال ۱۹۷۹ میلادی بنابر تقاضای خود بازنشسته شد، وی در طی ۳۰ سال خدمت فرهنگی لوح های تقدیر بسیاری را از دانشگاه و سایر محافل علمی و فرهنگی و دولتی دریافت کرده است دکتر تریان در ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ برابر با ۶ مارس ۲۰۱۱ میلادی در سن ۹۰ سالگی دیده از جهان فرو بست ---------------------------------------------------------------------
Sources:
قبل از حمله اعراب به ایران در قرن هفتم میلادی، زنان درایران نه تنها حاکم و سردار میشدند، بلکه از موقعیت بالایی در جامعه برخوردار بوده اند، می توانسته اند قیم فرزندانشان بشوند، و در مقابل شوهر خود ایستاده مستقل به دادگاه مراجعه بکنند. در حالیکه، اسلام با وجود آنکه وضع زنان عربستان را بهبود بخشید وضع زنان ایرانی را نه تنها بهتر نکرد بلکه بانوان بسیاری از آزادی ها و امتیازات و حقوق اجتماعی خود را نیز از دست دادند، بطوریکه بعد از تسلط اسلام بر ایران (۶۵۱ میلادی) بانوان ایرانی دیگر نتوانستند در امور سیاسی بطور مستقیم دخالت کنند و بجز چند مورد استثنایی به مقامات بالای مملکتی دست یابند. دوران سلسله صفوی که شیعه دوازده امامی مذهب رسمی کشور شد، بعد از دور شدن پادشاهان صوفی مسلک صفوی از تصوف و با ازدیاد نفوذ و تسلط روحانیون شیعه در تمام شئون مملکت وضع بانوان به تدریج به مراتب بدتر شد بر اساس نوشته های جهانگردان و سایر ایتالیاهایی که در آغاز سلطنت صفوی در ایران حضور داشته اند در جنگ چالدران (۱۵۱۴ میلادی) بین شاه اسماعیل، اولین پادشاه صفوی و سلطان سلیم عثمانی، بانوان ایرانی مانند شوهران و برادران خود در جنگ مشارکت داشته می جنگیدند. علاوه بر این طبق گزارش میشل مامبر که از طرف جمهوری ونیز در همین دوران به دربار صفوی اعزام شده بود، بانوان سلطنتی مانند مردان و با لباس مردانه فقط با این تفاوت که بانوان دستمال سفید ظریفی بر سر داشتند در کوچه و خیابان شهر با زیبایی بسیار دیده می شده اند برای مثال، میتوان از تاجلی خانم یکی از همسران شاه اسماعیل اول یاد کرد که به مهارت در شمشیربازی و کشتی شهرت داشته است. و خود در جنگ چالدران شرکت کرده است. لیکن یک صد سال بعد که پادشاهان صفوی با دوری از تصوف که مایه توفیق اولیه برای رسیدن به سلطنت آنان بود، با تشدید نفوذ روحانیون شیعه دوازده امامی ، روش متعصب تری را پیش گرفتند، در نتیجه زنان تمام حقوق اجتماعی خود را از دست دادند. بطوریکه در دوران سلطنت شاه سلیمان صفوی (۱۶۶۷ تا ۱۶۹۴ میلادی) شوالیه ژان شاردن جهانگرد معروف فرانسوی در رشته کتابهای جالبی که در مورد ایران و دربار صفوی در آن زمان به رشته تحریر در آورده است می نویسد که زنان ایرانی در حجاب به انزوای کامل به سر میبرند این انزواء و پوشش از نوک پا تا به سر که سایر بازدیدکنندگان اروپایی نیز به آن اشاره کرده اند از دورانی که ژان شاردن شاهد آن بوده است تا پایان دوران قاجار و اوایل سلسله پهلوی ادامه داشته است. لازم به یاد آوری است که پوشش از سر تا به پای زنان با چادر سیاه و روبنده به دلیل قرائت خاص روحانیون متعصب شیعه از قوانین اسلامی بوده است، بطوریکه تحت نفوذ روحانیون شیعه تمام سنت ها و آداب قرون متمادی بانوان آزاده ایران زمین را زیر پا گذاشته و تلاش کرده اند تا محدودیت های مطلق برای زنان، عمدتا در شهرها، ایجاد نمایند، بر اساس باور این متعصبین خداوند، زنان را برای خدمت به شوهران، ارضای شهوات آنان و به دنیا آوردن و بزرگ کردن فرزندان آنان خلق کرده است ------------------------------------
Sources: با استفاده از اثار زیر:
ایرانیان در دو قرن اخیر، بخصوص از اواسط قرن نوزدهم میلادی تلاش بسیاری برای نجات از زنجیر ها و قید و بند هایی که آنان را در عقب ماندگی و ظلم و بیداد روزافزون توأم با فساد داخلی و تسلط لجام گسیخته بیگانگان در تمام مملکت و مصیبت های ناشی از آن کرده اند. در این تلاش فرهیختگان مملکت مهمترین راه نجات را آموزش و پرورش فکری و سوادآموزی و تحصیل دانش دانسته اند در این راه، امیر کبیر صدر اعظم لایق ایران در نیمه قرن نوزدهم با پایه گذاری دارالفنون با الهام از پلی تکنیک فرانسه در ۱۸۵۱ میلادی همزمان با تاسیس اولین دانشگاه در ژاپن، تحصیلات و آموزش عالی مدرن را به ایرانیان معرفی کرد. در دوران پایان قرن نوزدهم این مبارزات به انواع مختلف ادامه یافت تا آنکه به انقلاب مشروطه (۱۹۰۶-۱۹۱۱) و اغاز فصل نوینی در تاریخ ایران منجر شد جالب است که بین تمام این مبارزات، جز در مقالات و اشعار روشنفکران دوران انقلاب مشروطیت، توجهی به حقوق بانوان که نیمی از جمعیت ایران را تشکیل می دهند نشده است. در حالیکه زنان در طول تاریخ ایران تحت سخت ترین شرایط شخصیت و برجستگی خود را در مراحل گوناگون نشان داده اند در آغاز قرن بیستم جنبش نجات از جهل و بی دانشی و بدست آوردن آزادگی بین بانوان نیز ایجاد شده، راه نجات را در سوادآموزی و تحصیل دانش در مدرسه شناخته اند مدارس آن زمان که در آنها محلی برای دختران نبود، عبارت بودند از مکتب هایی که توسط آخوند های هر محل در آنها قران و مراتب مقدماتی مذهبی همراه با "الف با" تدریس میشد اولین مدرسه مدرن پسرانه ایران در سال ۱۸۸۶ میلادی توسط میرزا حسن خان تبریزی که بعد ها به رشدیه معروف شد در تبریز تاسیس گردید. لیکن با مخالفت جدی متعصبین مذهبی و فتوای علمای دینی بر علیه آن و در نتیجه تخریب مدرسه و تهدید به مرگ ، میرزا حسن به تهران گریخت. و سر انجام این مرد بزرگ در دوران سلطنت مظفرالدین شاه و حال و هوای انقلاب مشروطه، به قول احمد کسروی مورخ شهیر، به کمک امین الدوله صدر اعظم در تهران اولین مدرسه مدرن ایران را به نام مدرسه رشدیه افتتاح کرد اولین مدرسه دخترانه در کشور، توسط بانوی فرهیخته ای به نام فروغ آذرخشی در اوایل قرن بیستم تاسیس گردید. و برای محافظت از آن با تهدیدهایی که شده بود از جمله تهدید مرگ و تخریب مدرسه، افراد خانواده مسلح شده در اطراف مدرسه که خانه مسکونی هم بود به نگهبانی پرداختند. تا اینکه سرانجام با مذاکراتی که با علمای دینی خراسان انجام گرفت و اطمینان دادن به آنها که در مدرسه مطلبی غیره اسلامی تدریس نشده تمام شئون اسلامی رعایت خواهد گردید، با موافقت علما "مدرسه بانوان" فروغ رسما افتتاح شد ساختمان مدرسه در ۱۲۹۰ خورشیدی آغاز و تکمیل آن سه سال به طول انجامید. در چند ماه بعد از افتتاح تعداد دختران مدرسه به تدریج اضافه شد، بطوریکه به زودی کلاسهای سوم، چهارم و پنجم نیز دایر گردید، و در اولین امتحان نهایی سال پنجم تعداد دانش آموزان هفت نفر بودند که همگی قبول شدند بعد از چهار سال تعداد دانش آموزان به حدی شد که توانستند کلاس ششم را هم افتتاح کنند، لیکن این گسترش مشکلات مالی زیادی برای خانواده آذرخشی به وجود آورد، در نتیجه ناچار از موسسات فرهنگی و دولتی تقاضای کمک کردند. و با اعانه هایی از شرکت فرهنگ خراسان و ۲۰۰۰ ریال کمک از طرف احمد قوام (قوام السلطنه) والی وقت خراسان مشکلات مالی مدرسه رفع شده به فعالیت خود ادامه داد. با موفقیت مدرسه هر روز به تعداد شاگردان اضافه گردیده در سال ۱۳۰۴ خورشیدی تعداد شاگردان مدرسه فروغ به ۱۴۵ دختر جوان افزایش یافت که ۲۷ نفر آنها بصورت رایگان در آن تحصیل می کردند مدرسه فروغ که معلمین شناخته شده ای در آن تدریس می کردند، بانوان تحصیل کرده بسیاری را تحویل جامعه داده است، از آن جمله فرخ رو پارسا که قبل از انقلاب اسلامی به عنوان اولین زن وزارت آموزش و پرورش را بدست آورد خوشبختانه بانوان و دوشیزگان ایران با وجود تمام مشکلات به مبارزات خود در جهات گوناگون بخصوص در دانش آموزی ادامه داده اند بطوریکه در سال های اخیر تعداد دانشجویان زن در دانشگاه ها مساوی یا بیشتر از دانشجویان مرد گردیده است --------------------------------------------------- Sources:
شناخت افراد برجسته جامعه و علم به نیروی خفته ای که در سطوح مختلف آن وجود دارد از اهمیت خاصی برخوردار است. بخصوص توجه به شخصیت و روح مبارز بانوان ایرانی مانند تجمع زنان در مقابل مجلس شورای ملی بعد از اولتیماتوم ۱۹۱۱ روسیه و تشویق به رد اولتیماتوم حتی به قیمت جنگ با روسیه، و مبارزات بی سر و صدا ولی محکم و موثر بانوان ایرانی برای شکستن دیوارهای تبعیض متعصبین حاکم بر ایران در چند دهه اخیر بسیار با ارزش خواهد بود. از جمله زندگانی ساده ولی دلیرانه عفت تجارتچی که برای اکثر ایرانیان کاملا ناشناخته است جالب و مهم به نظر میرسد در سال ۱۹۲۵ هم آهنگ با برنامه مدرن سازی مملکت کلوپ هوانوردان ایران به دستور رضا شاه برای پیش برد هوانوردی در بین جوانان تاسیس شد، و پس از مدتی، و آمادگی نسبی نیروی هوایی در سال ۱۹۳۹ اولین آگهی برای ثبت نام داوطلبان آموزش فنون خلبانی از طرف آن کلوپ منتشر گردید، و در نتیجه ۶۳۰ نفر از جوانان داوطلب، ثبت نام کردند مسئولین کلوپ با کمال تعجب متوجه شدند که در بین این عده ۲۲ دختر داوطلب نیز وجود دارند. پس از بررسی لازم، ۷ نفر از این دختران توانستند به عضویت کلوپ هوانوردان در آیند و سه نفر از آنها واجد شرایط برای آموزش خلبانی تشخیص داده شده پذیرفته شدند. این عده عبارت بودند از عفت تجارتچی، قدسیه فرخزاد نراقی، و اینا اوشید. از بین این سه تن اولین بانوان خلبان ایران، داستان عفت تجارتچی کاملتر و مستند تر از بقیه به دست ما رسیده است عفت که از نوجوانی، حتی کودکی، آرزوی خلبانی و پرواز را در دل داشته است با دیدن آگهی کلوپ هوانوردی و مشاهده امکان بر اورده شدن آرزوی خود سخت هیجانزده گردید. لیکن وقتی در کلوپ متوجه گردید که تا آن زمان هیچ زنی خلبان نبوده است دچار تردید شده به منزل برمیگردد و موضوع را با پدرش در میان میگذارد. پدر وی در مقابل به او می گوید چه اشکالی دارد اگر تو بتوانی اولین زن خلبان ایران بشوی. با این گفته پدر، عفت به کلوپ برگشته و آمادگی خود را برای مشارکت در آموزش خلبانی اعلام می دارد. عفت که شگفتزده با تبریک و تحسین سایر جوانان داوطلب و مقامات کلوپ و مقالات تحسین آمیز روزنامه ها مواجه گردیده بود، اولین دانشجوی خلبانی بود که موفق به اخذ دیپلم و مجوز "پرواز تنها" را بدست آورد و در سال ۱۹۴۰ میلادی، در سن ۲۳ سالگی، خلبانی در هواپیما های "تاگرموت" را که در جامعه هوانوردی آن دوران بسیار محبوب بود به عهده گرفته به پرواز در آمد با جنگ جهانی دوم، حمله و اشغال ایران توسط انگلیس و روسیه (متفقین) و در نتیجه استعفای رضا شاه و تبعید او از طرف فاتحین انگلیسی، و اوضاع درهم و نا بسامان مملکت، کلوپ هوانوردی نیز تعطیل شد عفت تجارتچی بعد از جنگ و تخلیه ایران از قوای خارجی، با تشویق و پشتیبانی همسرش به عنوان خلبان به نیروی هوایی شاهنشاهی پیوست و پس از چندی به ریاست کلوپ هوانوردی منسوب شد و تا ۱۹۷۹ و انقلاب اسلامی در آن سمت باقی ماند ----------------------------------------------------
با استفاده از اثار زیر جمهوری اسلامی در طی نزدیک به ۴۰ سال عمر خود به نام مذهب، هر بلایی را که امکان داشته است بر سر ایران و ایرانیان آورده است. و در این بین بانوان که نیمی از جمعیت مملکت را تشکیل می دهند بیشتر از همه در معرض هجوم و آزار و اذیت این قوم بوده اند البته اصولا جمهوری اسلامی به بهیچوجه معتقد به تساوی حقوقی زنان و یا جلوگیری از اجحاف و خشونت علیه زنان نبوده و نخواهد بود. و دلیل آن قرائت خاص بسیاری از علمای اسلامی از قوانین شرع در فقه اسلامی و قران است که برای مثل در دادن شهادت در دادگاه ها و سایر موارد شهادت دو زن مساوی با شهادت یک مرد بوده، طلاق عملا حق مردان است و کودکان با طلاق به شوهر می رسند و نه به مادر، و بانوان نمیتوانند بدون موافقت شوهر به خارج سفر کنند و غیره و غیره. این روش جمهوری اسلامی در تمام سطوح جامعه اثر گذاشته و خشونت مردان در خانواده ها به مقدار زیادی افزایش یافته است علاوه بر این، موضوع ازدواج با دختر بچه ها یکی از مهمترین علل فرار کودکان که بطور چشمگیری افزایش یافته است، و کشیده شدن به فحشا و یا خود سوزی دختر بچه ها که متاسفانه در ایالتی نظیر استان ایلام رواج دارد نتیجه این سیاست کلی جمهوری اسلامی است قابل توجه است که اخیرن لایحه ای در مجالس شورای اسلامی مطرح شد که در آن برای جلوگیری از خشونت در خانواده ها مقرراتی وضع کرده بودند. این لایحه با مخالفت جدی علمای اسلامی بخصوص آیت الله مکارم شیرازی که آنرا برهم زنند ه نظم در خانواده عنوان کرد روبرو شد گفتنی است که در تاریخ ۱۸ دسامبر۱۹۷۹ کنوانسیون (معاهده) رفع و منع هر گونه تبعیض برعلیه زنان ( سیدا) به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید و در سپتامبر ۱۹۸۱ به مرحله اجرا در آمد. بر اساس این معاهده کلیه دول عضو سازمان ملل متعهد شده اند تا برای از بین بردن تبعیض علیه زنان در بخش های دولتی و خصوصی جامعه اقدام نمایند. کشورهای امضا کننده این معاهده از نظر قانونی موظف به اجرای مواد معاهده و گذارش منظم از اقداماتی که در اجرای آن به عمل آورده اند خواهند بود بیش از ۹۰ در صد اعضای سازمان ملل با امضای معاهده مذکور موظف به اجرای آن شده اند لیکن ایران از جمله معدود کشورهایی است که از امضای آن خودداری کرده است. دلیل جمهوری اسلامی به خودداری از امضای معاهده این بوده است که اصل مواد حقوق بشر از ارزشهای ملل غرب چشمه گرفته و با قوانین شرع تطبیق نمی نماید در حقیقت تضاد فوق الاده ای بین موارد ذکر شده در معاهده بین المللی (سیدا) درباره رفع هرگونه تبعیض علیه زنان با قانون اساسی جمهوری اسلامی که کاملا تبعیض آمیز علیه زنان می باشد وجود دارد لیکن، با وجود این تضاد و مخالفت اصولی جمهوری اسلامی با تساوی حقوق بانوان، میشد تصور کرد که در وضعیت خطرناک کنونی، که موجودیت مملکت به علل مختلف از جمله وضع اقتصادی مصیبت بار، بیکاری مزمن، فقر و فحشا و عصبانیت و نا امیدی مردم از بهبود اوضاع و روابط خارجی بد که کلا نتیجه در حدود چهل سال بی تدبیری و ندانم کاری و فساد جمهوری اسلامی است بطور خطرناکی به خطر افتاده است، عقل حکم می کند که حکومت که قادر به حل مشکلات عظیم مملکت نیست لااقل از هرگونه عملی که با وجدان جامعه سروکار دارد و آن را جریحه دار میسازد خودداری نماید، ولی حیرت آور است که دولتمردان جمهوری اسلامی با بیخردی کامل و بی اعتنایی به افکار عمومی به عملیات خود از جمله برخورد خشن با بانوان ادامه می دهد بطوریکه در آخرین شاهکار دولتمردان حکومت عقل و منطق دختر ۱۷ ساله معصومی را فقط به خاطر رقصیدن دستگیر کرده، با چشمان گریان از او در مقابل دوربین های تلویزیون به قول خودشان اعتراف میگیرند در حالیکه همه می دانند که دزدان میلیاردی و متهمین به بچه آزاری و سایر مفسدین بدون واهمه به حیات کثیف خود ادامه می دهند. واقعا خواب مرگ این جماعت را گرفته است -----------------------------------------------
Sources:
در مطالعات سیر حکمت در ایران و سایر کشورهای اسلامی و توجه به عظمت فکری و معنوی دانشمندان فیلسوف و آزاده نظیر ابن سینا، شهاب الدین سهروردی و فارابی در چند قرن اولیه اسلامی، سپس پی از چند قرن، توقف آن شکوفایی حیرت انگیز، این سوال را پیش می آورد که دلیل چنین تغیر جدی و تقریباً ناگهانی چه بوده است برای رسیدن به پاسخ این سوال لازم است به شرایط تاریخی که این تغیر شدید را بوجود آورده است به شرح زیر توجه کنیم با به اسلام در آمدن قبائل آسیای میانه، مرز های کشورهای اسلامی بر روی این اقوام گشوده شد. و این قبائل که قرن ها آرزوی چنین فرصتی را داشتند از آن استفاده کرده به فلات ایران سرازیر شدند و با خود تعصبات قبیله ای و شدید خود را به همراه آوردند. و موجبات توقف علوم فلسفی را در کشورهای اسلامی فراهم کردند از مهمترین این مهاجرین، قبل از حمله موغول، طوایف غز و سلجوق بودند که سلسله های سلجوقیان و غزنویان را تشکیل دادند و به این طریق تعصبات قشری مذهبی و مخالفت با فلسفه و برخورد منطقی با اندیشه ها و مطالب علمی را سیاست رسمی حکومت نمودند به طوریکه خلافت اسلامی که متکی به سلجوقیان بود طی حکمی تدریس فلسفه را در سرتاسر جهان اسلام ممنوع کرده تدریس "کلام" را جایگزین آن کرده است متاسفانه به این صورت در حالیکه در اروپای قرون یازده تا سیزده میلادی بتدریج اهمیت فلسفه و برخورد منطقی و عقلانی به مسائل مورد توجه قرار گرفت، در ایران و سایر ممالک اسلامی اهمیت خود را از دست داده بود در بین حملاتی که در آن دوران از هر طرف به فلسفه و فلاسفه میشد، اصلی ترین و موثرترین ضربه را محمد غزالی (حجت الاسلام)، صوفی متکلم که سالها در نظامیه بغداد به تدریس فلسفه پرداخته بود، و در بحث ها و رساله های خود همچنان از فلسفه استفاده می کرد، به فلسفه وارد آورده است. در این جهت وی در کتاب "تهافت الفلاسفه" دانشمندانی نظیر ابن سینا و فارابی را مورد انتقاد قرار داده به انحراف از اسلام متهم کرده است در مقابله با نظرات غزالی، ابن رشد فیلسوف و دانشمند برجسته مسلمان آندولسی در مقالات و رساله های خود بخصوص در کتاب "تهافت التهاب" به حملات غزالی به فلسفه و دانشمندان پاسخ داده و با تاکید بر لزوم برخورد با مسائل بر اساس منطق و استدلال و نه "کلام" نظرات او را رد کرده است. ابن رشد در این تلاش، برای رد نظرات غزالی توفیق نیافته است ومحافل مذهبی و سیاسی و در نتیجه جوامع اسلامی گفته های غزالی را در "تهافت الفلاسفه" مورد تایید و قبول قرار داده، و ابن رشد را به انحراف از اسلام متهم و محکوم کردند لیکن نظرات ابن رشد به تدریج در غرب موجب توجه دانشمندان به اهمیت فلسفه و برخورد منطقی و عقلانی به مسائل شده، پس از چندی آنچه به "مکتب ابن رشد" شهرت یافت تبدیل به یکی از مهمترین عوامل تجدید حیات فلسفی یا رنسانس، و خروج از قرون تاریک فرهنگی و پیشرفت های بعدی کشورهای غربی گردید با این وجود برخلاف نظر محافل غربی ضربه شدید غزالی به فلسفه، موجب توقف در جوامع اسلامی نشده است. بلکه در ایران و سایر کشورهای اسلامی اندیشه های فلسفی به صورت تصوف و عرفان وابسته به الهیات در بزرگانی نظیر مولوی، سعدی و حافظ تجلی یافت. لیکن متاسفانه به دلیل قرن ها تسلط متعصبین در ممالک اسلامی و مخالفت با هر نوع خلاقیت علمی و برخورد استدلالی با مسلئل در سنوات اخیر به صورت "تعهد نه تخصص" در ایران با نتایج مصیبت بارآن جلوه گر شد، و پژوهندگی و خلاقیت در جوامع اسلامی متوقف شده، و در فضای بسته علمی و اجتماعی که ایجاد گردیده بود، امکان به وجود آمدن دانشمندان و نوابغی نظیر ابن سینا و بیرونی که لازمه پیشرفت هر جامعه ای و کشوری است از بین رفت ---------------------------------------------------------
Sources:
شیخ بهاالدین عاملی معروف به شیخ بهایی در سال ۱۵۴۶ میلادی در منطقه تاریخی بعَلبَک ، لبنان متولد شد و در سال ۱۶۴۲ در اصفهان در گذشت و بنابر وصیت او در مشهد به خاک سپرده شد. وی در کودکی همراه با خانواده به دعوت شاه طهماسب صفوی، از پدر دانشمند او، به ایران مهاجرت کرد. ابتدا در قزوین که مرکز دانشمندان و پایتخت ایران بود سکونت اختیار کرد و زبان فارسی را در آنجا آموخت. و سپس با پادشاهی شاه عباس، به اصفهان پایتخت جدید پادشاهان صفوی رفته تا پایان عمر بجز مواردی که در سفر بود، در آن شهر اقامت کرده است
شیخ بهایی یکی از بزرگترین دانشمندان جهان اسلام در قرن هفدهم میلادی و استاد مسلم فلسفه، منطق، دانش قضا، علوم دینی، دانش اخلاق، معماری، مهندسی، ریاضیات، ستاره شناسی، فیزیک و هنر بوده است. علاوه بر آن، دارای طبع شعر بوده، اشعار عرفانی زیبایی سروده است. او یکی از پایه گذاران اصلی "مکتب اصفهان" و اعضای موثر جنبش تجدید حیات و رستاخیز فرهنگی ایران بوده است. از شیخ بهایی اثار ارزنده بسیاری در علوم گوناگون از جمله ۱۷ جلد کتاب و رساله در ستاره شناسی و علوم وابسته به آن باقیمانده است، که تا کنون فقط تعدادی از آنها خوانده شده اند (برخی از محققین تعداد کتابها، مقالات و رساله های او را متجاوز از ۱۰۰ جلد دانسته اند). بجز دوجلد از کتب وی که به عربی نوشته است بقیه نوشته های او به فارسی بوده است. یکی از کتابهای او "تشریح الافلاک" که به زبان عربی نوشته است حاوی مجموعه ای از علوم ستاره شناسی است که در آن موضوع گردش زمین به دور خود را که سجزی ستاره شناس دانشمند ایرانی در قرن دهم میلادی مطرح کرده است ، قبل از کپرنیک و مستقل از او مورد تایید و تاکید قرار داده است، و کتاب دیگر وی "خلاصه الحساب" که آنهم به زبان عربی است علم حساب را تشریح نموده است، و کتاب دیگر وی به نام "کشکول" که مجموعه ای است از داستانهای دلکش و بیاد ماندنی، مطالب علمی و ضرب المثل های فارسی و عربی. علاوه بر آنها دو کتاب از اشعار عرفانی جالب و خواندنی وی به نام های "شیر و شکر" و "نان و هلوا" می باشد شهرت شیخ بهایی بیشتر به دلیل تبحر وی در معماری، ریاضیات و مهندسی بوده است. وی به همراه میرداماد، طراحی و معماری و نظارت بر اجرای برنامه عظیم شهرسازی اصفهان بخصوص میدان نقش جهان، مسجد شاه، و چهار باغ اصفهان را ازطرف شاه عباس کبیر به عهده داشته است علاوه بر این شیخ بهایی با نقشه برداری و محاسبه دقیق، آب زاینده رود را به نقاط مختلف اراضی شهری و کشاورزی اصفهان با تائین حق آبه برای هر بخش رسانده است. وی همچنین بزرگترین قنات یا کاریز ایران را به نام قنات زرین کمر طراحی و به مورد اجرا در آورده است یکی دیگر از کارهای جالب شیخ بهایی، طرح و ساخت حمامی است که هنوز بقایای آن به نام "حمام شیخ بهایی" در اصفهان وجود دارد. معروف است که گرمایش این حمام توسط یک شمع بوده است، که با خرابی محفظه ای که شمع در آن قرار داشته خاموش و از بین رفته است. لیکن در کاوش های باستان شناسان که در اواخر ۱۹۶۰ میلادی در اطراف این حمام انجام داده اند، لوله های سفالی یافته اند که با توجه به طرح و جهت قرار گرفتن این لوله ها کارشناسان نتیجه گیری کرده اند که شیخ بهایی با اطلاع از قابلیت گازهای مختلف طبیعی، گاز های متساعد از فضولات چاه های توالت ها در مسجد جامع اصفهان را توسط این لوله ها به مشعلی در داخل محفظه ای که در کوره حمام به این منظور ساخته بوده اند جریان داده با سوختن این گاز ها بطور مدام حمام را گرم نگه داشته اند حمام شیخ بهایی دارای دو بخش جداگانه برای زنان و مردان با رختکن و حوض های بزرگ آب گرم و سرد برای هر یک و آب انبار جهت ذخیره آب بوده است شیخ بهایی از علاقه مندان جدی به عرفان و تصوف بخصوص طریقت های نوربخشی و شاه نعمت الله ای بوده است. و به عقیده او در جهان تنها صوفیان هستند که صاحب عقیده و ایمان راسخ و صادقانه بوده و هستند. او تجربیات معنوی اهل تصوف و عرفان را با یادآوری تجربیات عرفانی که خود داشته است با دیدی مثبت مورد بحث قرار داده است، و به همین دلیل و نگرش خاص وی به معنویات و آزادگی مورد شماتت و انتقاد بسیاری از علمای شیعه از جمله محمد باقر مجلسی قرار گرفته است صدرالدین محمد شیرازی معروف به ملا صدرا در تاریخ ۱۵۷۱ یا ۱۵۷۲ میلادی در شیراز متولد شد و در سال ۱۶۴۰ میلادی در بصره چشم از جهان فرو بست و در نجف به خاک سپرده شد. وی تنها فرزند خواجه ابراهیم قوامی فرزند وزیر دانشمند میرزا محمد خدا بنده (سلطان محمد خدابنده پادشاه ایران و پدر شاه عباس کبیر) ولیعهد و حاکم ایالت فارس بود خواجه ابراهیم نام او را محمد گذارد لیکن پس از چندی وی را صدر می خواند. تحصیلات وی مانند سایر فرزندان بزرگان و دولتمندان مملکت با معلم خصوصی انجام گرفت، وی از آغاز هوش سرشار و استعداد فوقالعاده و ذهن پژوهنده فراوان از خود نشان میداد و در مدت کوتاهی تحصیلات اولیه خود را در زبان، ادبیات فارسی و عربی و مشق خط به پایان رساند، حتی گفته میشود علاوه بر این طبق سنت های باستانی فنون سواری، ورزشهای رزمی و شکار را نیز آموخت. سپس در نوجوانی تحصیلات خود را در ریاضیات، ستاره شناسی، علوم پزشکی، دانش قضا و فقه اسلامی با موفقیت ادامه داد. لیکن علاقه و تمرکز او از همان اوقات بیشتر از تمام علوم متوجه فلسفه و عرفان بود. ملا صدرا بعد از تحصیلات مقدماتی شیراز را ترک کرد، اول به قزوین سپس همراه با استادان دانشمند خود میرداماد نابغه زمان و شیخ بهایی به اصفهان پایتخت جدید پادشاهان صفوی و یکی از مهمترین مراکز علمی آن زمان عزیمت نمود. و در مدرسه خواجه اصفهان در محضر استادانش شیخ بهایی ومیرداماد و میرفندرسکی ادامه داد، و پس از پایان تحصیلات در مدرسه خواجه اصفهان به تدریس پرداخت. باید در نظر داشت که ملاصدرا به نظر بسیاری از دانشمندان بزرگترین فیلسوف جهان اسلام بعد از ابن سینا و استاد مسلم مکتب اشراق بوده است. و از آنجا که نظرات روشن بینانه وی در عرفان و فلسفه با افکار و نظرات علمای شیعه مطابقت نداشت علمای دینی وی را تکفیر کرده با اصرار و اعمال نفوذ ملاصدرا را از اصفهان تبعید کردند. او پس از ترک اصفهان به قم رفته و در کهک یکی از روستاهای نزدیک قم اقامت کرد. ملا صدرا در ۱۵ سال اقامت در کهک به تدریس علوم مختلف ادامه داده و کتابی را که به "چهار سفر" معروف شد که مجموعه ای است از افکار فلسفی و دانش هزار سال متفکرین بخصوص حکمت اشراق شهاب الدین سهروردی و ابن سینا از ایران، و ابن رشد و ابن عربی از آندلوس در آن مدت به رشته تحریر در آورده است سر انجام الله وردی خان حاکم مقتدر ایالت فارس پس از ساختن مدرسه خان در شیراز طی نامه ای از وی دعوت نمود تا به شیراز بازگشته استادی و سرپرستی تدریس در مدرسه خان را به عهده بگیرد. پر بارترین دوره زندگانی ملاصدرا در آن دوره ای بوده است که علاوه بر تدریس در مدرسه خان، کتابها و رساله های بسیاری را پس از بازگشت از کهک به شیراز نوشته است. وی در این سالها علاوه بر فقه، ادب، نجوم، علم حساب، زمین شناسی، جانور شناسی، گیاه شناسی و شیمی تدریس کرده است علاوه بر همه اینها باید در نظر داشت که ملاصدرا در دورانی که در اصفهان به تدریس مشغول بود به سرعت در بین دانشمندان مغام شامخی یافت و به عنوان یکی از دانشمندان موثر و اصلی گروه دانشمندان که بعد ها مکتب اصفهان خوانده شد با رهبری جنبش تجدید حیات یا رستاخیز فرهنگ ایران که شاه عباس کبیر ممکن ساخته بود در تحول فلسفی و فرهنگی ایران نقش بسیار مهمی داشته است ---------------------- کلمه "ملا" که ملاصدرا به آن ملقب بود در فارسی به معنای فرد با تحصیلات فوقالعاده یا دانشمند بزرگ است که متاسفانه در بسیاری اوقات بدون توجه مورد مصرف قرار میگیرد. --------------------------------------------- Sources:
|
Details
Authorساقی Archives
May 2019
Categories |