داستان زندگانی زریاب، موسیقی دان، ترانه سرا، شاعر، ستاره شناس، و جغرافی دان، داستان شگفت انگیز روستاه زاده ای از خطه فارس است که شباهت بسیاری به افسانه های هزارو یک شب دارد، لیکن واقعیتی است حیرت آور، قصه فردی است که در دوره عمر خود تحول عظیم و پایداری در زندگی اجتماعی، فرهنگی ، و هنری اسپانیای مسلمان در قرن نهم میلادی به وجود آورده است. زریاب در دوران جنبش ایرانی شدن دربار خلفای عباسی و بخصوص خلافت هارون الرشید که به تقلید از پادشاهان ساسانی آداب و موسیقی ایرانی به دربار خلفا راه یافته بود در بغداد سکونت داشت. زریاب در بغداد نزد اسحاق موصلی، موسیقی دان برجسته ایرانی، که ج. فارمر او را بزرگترین موسیقی دان تاریخ اسلام می داند، نخستین مرحله آموزش موسیقی را گذراند و با استعداد ذاتی فوقالعاده ای که داشت به سرعت بر تمام موسیقی دانان دیگر برتری یافت و توانست همراه با استاد خود اسحاق موصلی، که سرپرستی موسیقی دانان در بارهارون الرشید را نیز به عهده داشت، به دربار خلافت راه یابد بعد از مرگ هارون الرشید زریاب بغداد را ترک کرده عازم قیروان (تونس کنونی) گردید و پس از چندین سال که در آن منطقه بود، در سال ۸۲۲ میلادی به دعوت خلیفه اموی اسپانیای مسلمان به قرطبه رفت. در آنجا عبدالرحمان دوم خلیفه اموی از وی استقبال شایانی به عمل آورده سخاوتمندانه ترین مقرری را برای وی منظور داشت و یکی از کاخ های خود را برای سکونت او تخصیص داد هنری تراس باستان شناس و مورخ فرانسوی درباره تاثیر ورود زریاب به قرطبه (کوردوبا) می نویسد "با آمدن او نسیمی از تکامل و ظرافت بر قرطبه وزیدن گرفت، زریاب محیطی ویژه گرد خود پدید آورد که می توانست به هنر خود ارزش معجزه گونه بدهد." و یولیان ایبر ای تاراگو، دانشمند عرب شناس اسپانیایی (۱۸۵۸ تا ۱۹۳۴) در سخنرانی خود در اکادمی فرهنگی قرطبه در همین زمینه می گوید، "مهمترین موسیقیدان شرق به شبه جزیره اسپانیا آمد و غنای هنری فراوانی را به همراه آورد و به تدریج آن موسیقی از سویل و اندلس اسپانیا و سراسر جهان گسترش یافت،" سپس اضافه می کند که زریاب بر خلاف آنچه اعراب ادعا می کنند از نژاد سامی نبود، بلکه ایرانی بود که از خاورزمین به قرطبه آمد و در آنجا موسیقی گرانقدری به وجود آورد که از شرق مایه گرفته بود یکی از مهمترین اقدامات زریاب تاسیس کنسرواتوار یا مدرسه عالی موسیقی قرطبه بود که بعدا بسیاری از برنامه های آن الگوی اروپای عهد رنسانس گردید. ج. فارمر در انسایکلوپدیای اسلامی می نویسد: دروس کنسرواتوار بر اساس قواعد و اصولی که زریاب تدوین کرده بود، آموزش منطقی پیشرفته او را به شاگردان درس می داد که بر اساس آن تحصیلات موسیقی در سه بخش متمرکز گردیده بود، که عبارت بودند از ریتم، ملودی، بیان. آموزش ریتم شمارتعداد و اندازه کلمات ترانه همراه با موسیقی بود. تعلیم آواز که نحوه بسیار جالب و مبتکرانه آن توسط زریاب ابداع شده بود تدریس میشد با وجود آنکه موسیقی برای زریاب اهمیت اولیه و خاصی داشته است، نقش او در اسپانیا به موسیقی محدود نمی گردد. پروونسال مورخ فرانسوی، در کتاب ارزنده اش "تاریخ اسپانیای مسلمان" این بخش از کار های زریاب را به این طریق شرح می دهد، "زریاب به مردم اندلس آشپزی ظریف و پیچیده ایرانی را آموزش داد. در قرطبه انستیتوی زیبایی برای زنان و مردان گشود، با تقویم پوششی که تنظیم کرد نوع لباسهای تابستانی و زمستانی را مشخص ساخت، زیر نظر نافذ و انکارناپذیر او عادات مبلمان منزل و غذاخوری را در جامعه اسپانیا تغییر شکل داد. بطوریکه تا چند قرن هر بار که مد تازه ای در سالن های شبه جزیره ظهور می کرد، نام زریاب بر زبانها می گذشت تیتوس بورکارت دانشمند آلمانی در همین زمینه می نویسد "زریاب نابغه موسیقی نه تنها موسیقی اصیل ایرانی را در زیر آسمان اندلس طنین انداز کرد و از طریق آن، موسیقی ملی فلامنکو اسپانیا را زیر نفوذ گرفت بلکه به مردم آندلس که تا آن زمان از شیوه لباس پوشیدن ساده عرب استفاده می کردند آموخت با اقتباس از پوشش ظریف ایرانی به جامعه رنگ شاد تری بخشاند و زندگانی خود را به صورت دلپذیرتری در آورد زریاب در سال ۸۵۷ در قرطبه دیده از جهان فرو بست. بعد از او ترانه های او توسط شاگردان و فرزندان متعدد و موسیقیدانش در سرتاسر اسپانیا و شمال آفریقا گسترش یافت وهمراه با میراث فرهنگی و اجتماعی وی در فرهنگ زیبای اسپانیا برای همیشه باقی ماند با استفاده از آثار زیر
ایران در اسپانیای مسلمان، نوشته شادروان شجا الدین شفا ابن خلدون المقدمه، صفحه های ۲۸۵-۲۸۸ ، ترجمه گنابادی مهستی گنجوی بانوی آزاده و شاعر عالیقدر، یکی از جالبترین شخصیت های ادبیات زبان فارسی در قرن ۱۲ میلادی است که متاسفانه در هیچ یک از منابع باقیمانده از آن دوران، تاریخ دقیقی از ولادت و شرح تفصیلی از زندگانی وی وجود ندارد. لیکن با اتکاء به مجموعه اطلاعات موجود از معاصرین او می توان گفت که، مهستی در حدود سال ۱۰۸۹ میلادی در شهر گنجه واقع در "اران" (جمهوری آذربایجان کنونی) دیده بر جهان گشوده و در ۱۱۵۹ میلادی در همان شهر دیده از جهان فرو بسته است پدر مهستی که خود باید مرد فاضل و فرهیخته ای بوده باشد با ملاحظه ذهن فعال و هوشیار دختر خود او را در سن ۴ سالگی به مکتب فرستاده است و آن دختر در نتیجه استعداد فوق العاده ای که از خود نشان داده است در سن ده سالگی تحصیل در مکتب را تکمیل کرده به عنوان کودک دانشمند از مکتب بیرون آمده است مهستی که بعد از خیام برجسته ترین سراینده رباعیات در بین شعرای فارسی به شمار رفته است، پایه گذار و مبتکر مکتب خاصی از رباعیات است که در اشعار خود کارها و سرگرمی های پیشه وران گوناگون، صاحبان صنایع و بسیاری دیگر از مردم زمان خود را بصورت جذاب و زیبایی آورده است. این مکتب بعد ها در دوران سلسله صفوی به مکتب "شهر آشوب" شهرت یافته است جالب است بدانیم که نام مهستی به گفته زبان شناسان، از جمله در فرهنگنامه دهخدا، از دو کلمه فارسی یعنی مه به معنای ماه و ستی به معنای "بانو" (ماه بانو) تشکیل شده است. این اسم در اشعار نظامی، عطار، مولوی و سعدی نیز بکار رفته است مهستی علاوه بر شعر در موسیقی نیز دست داشته، چنگ، عود و تار را به زیبایی می نواخته است، لیکن شهرت وی بیشتر به دلیل رباعیات پر نشاط و شورانگیز او بوده که در آنها وی زنی زیبا، طناز و فتنه گر جلوه می کند که عشاق بسیاری را در پی دارد. یکی از طرفداران و عاشقان وی امیر احمد تاج الدین (ابن خطیب)، خطیب و شاعر گنجوی است که سرانجام با او ازدواج می کند. کتابی نیز از قرن هشتم، شامل مناظرات و مشاعره های مهستی با امیراحمد بجای مانده است که در آن اشعاری که خطاب به یکدیگر سروده اند آمده است. این کتاب در حال حاظر در کتابخانه ملی تبریز موجود است. بر اساس رباعیات این کتاب "فریتس مایر" مستشرق آلمانی کتابی به نام "مهستی زیبا" به رشته تحریر در آورده در آلمان به چاپ رسانده است. حمدالله مستوفی در کتاب "تاریخ گزیده " به سال ۷۳۰ هجری قمری تعریف جالبی دارد که میگوید "و هو، تاجالدین احمد، معاصر سلطان محمود غزنوی بود. و اشعار خوب دارد، به ویژه مناظرات او با منکوحه اش مهستی شیرین باشد" دیوانی از رباعیات مهستی تا اوایل قرن دهم هجری در هرات وجود داشته است که در حمله عبیدالله خان ازبک، مانند بسیاری از آثار و کتب ادبی و علمی، از بین رفته است. و متاسفانه دیگر امروز از مهستی دیوانی که شامل مجموعه اشعار وی باشد بجای نمانده است. خوشبختانه در تذ کره "نزهت المجالس" ۶۱ رباعی به نام مهستی آمده است که کهن ترین و موثق ترین رباعیات وی می باشد که کلا بیان عشق، شادی، شوخ طبعی، ظرافت، صداقت و زیبایی است و پر است از نشاط و شادی و دور از غم و اندوه مهستی در بخشی از رباعیات خود با شوق و مهارت شگفت انگیزی صاحبان حرفه ها و صنایع گوناگون و بسیاری از مردم عصر خویش را، زیبارویانی دل فریب، عشوه گر و طناز نشان می دهد و ما را توسط این اشعار با زندگانی روزمره پیشه وران و طبقات مختلف مردم در آن عصر آشنا می کند. این بانوی خوش ذوق و آزاده در مدت حیات مورد علاقه فرهیختگان و دولتمردان جامعه بوده، بخصوص سلطان سنجر پادشاه وقت او را بسیار محترم شمرده مورد حمایت خود قرار داده است. لیکن به دلیل آزادگی و شهامت در ابراز تنفر از تعصب و تحجر، از طرف متعصبین مذهبی بخصوص روحانیون متهم به لاابالی گری و حتی ارتداد بوده است رباعی زیر که آزادگی و طرفداری او را از رهایی زنان از قید و بند سنتی و مردسالاری بخوبی نشان میدهد از اوست ما را به دم تیر نگه نتوان داشت در حجره ی دلگیر نگه نتوان داشت آن را که سر زلف چو زنجیر بود در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت اشعار مهستی، تا کنون به چندین زبان ترجمه شده است و یونسکو نهصدمین سالروز وی را در سال ۲۰۱۳ جشن گرفته، و در ۲۰۱۶ مجسمه وی در شهر کنیاک فرانسه گذاشته شده است -----------------------------------------------------------
با استفاده از اثار زیر مهستی گنجو. ویکی پد، دانشنامه آزاد فعالیت های بانوان ایرانی برای احقاق حقوق خود در جامعه مردسالاری سنتی و مذهبی ایران با تاکید بر ضرورت ایجاد مدارس دخترانه و بطور کلی سوادآموزی و آگاهی زنان به توانایی ها و حقوق خود در جامعه که از اواخر قرن نوزدهم شروع شد بدون سروصدا، آهسته ولی پیوسته با تمام مشقت های آن ادامه یافت. با آغاز برنامه های بازسازی و نوسازی یا "مدرنیته" اجتماعی ایران در دوران پادشاهی رضا شاه، بخصوص با تاسیس دانشگاه تهران و ازدیاد تعداد افراد تحصیل کرده در مملکت و ادامه آن در دوران پهلوی دوم تا حد چشمگیری به ثمر رسید. بانوان در این دوران توانستند موفقیت های زیادی در موقعیت های گوناگون و در تمام شئونات اجتماعی به دست آورده، شخصیت های خود را به منصه ظهور در آورند یکی از این بانوان پر تلاش و موفق مهرانگیز دولتشاهی خواهر زاده صادق هدایت، نویسنده بزرگ و آزادمنش بوده است. وی فرزند محمد علی میرزا شکوه الدوله یکی از شاهزادگان تحصیل کرده قاجار نماینده مجلس شورای ملی و وزیر پست و تلگراف پهلوی اول، که در دی ماه ۱۲۹۶ خورشیدی برابر با ۱۳ دسامبر ْ۱۹ْ۱۹ میلادی در اصفهان دیده بر جهان گشود. او پس از اخذ دیپلم متوسطه برای ادامه تحصیلات به آلمان رفته لیسانس خود را از دانشگاه برلین دریافت کرد، سپس درجه دکترای خود را در علوم سیاسی و اجتماعی از دانشگاه معروف هایدلبرگ بدست آورد. خانم دولتشاهی پس از بازگشت به ایران، در سازمان امور اجتماعی و رفاه کارگران و انجمن حمایت از زندانیان به کار مشغول شد. و در سال ۱۳۲۵ اقدام به تاسیس "جمعیت راه نو" با برنامه احقاق حقوق زنان و بسط آموزش و پرورش بانوان نمود. در عین حال وی برنامه آموزش زنان بزرگ سال را با تشکیل کلاس های اکابر در جنوب تهران برای خانواده های کم در آمد به راه انداخت. خانم دولتشاهی برای آنکه به روحانیت نشان دهد فعالیت های او و جمعیت راه نو در جهت بی بند و باری زنان جامعه نیست با تعدادی از روحانیون طراز اول شیعه بخصوص آیت الله بروجردی و امام موسی صدر ملاقات و گفتگو کرد. مهرانگیز دولتشاهی در سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۳ از کرمانشاه که خانواده دولتشاهی از دو قرن پیش در آن ایالت علائق بسیار زیادی داشتند، در سه دوره به نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شد. او در این دوران در تهیه و تصویب لایحه های مربوط به حقوق زنان از جمله قانون حمایت از خانواده که در آن حق طلاق برای زنان به رسمیت شناخته شده و گرفتن همسر دوم توسط مرد منوط و موکول به اجازه همسر شده بود نقش عمده ای داشته است وی ضمنا در سال ۱۳۵۱ به مدیریت شورای بین المللی زنان منصوب گردید خانم دولتشاهی در ۱۳۵۴ به عنوان اولین سفیر زن ایرانی با عنوان سفیر کبیر دولت شاهنشاهی در دانمارک عازم کپنهاگ گردید و تا سال ۱۳۵۷ در این سمت باقی ماند. و بعد از انقلاب اسلامی به پاریس رفته در آن شهر اقامت گزید کتاب جامعه، دولت و جنبش زنان ایران، از نوشته های با ارزش و جالب ایشان می باشد. مهرانگیز دولتشاهی پس از یک عمر پرثمر و فعال برای احقاق حقوق زنان در ۲۹ مهر ماه ۱۳۸۷ برابر با ۱۱ اکتبر ۲۰۰۸ در پاریس دیده از جهان فروبست -------------------------------------------------------
با استفاده از اثار زیر References:
بانو طوبی (توبا) آزموده، موفق ترین زن در اجرای برنامه های ایجاد مدارس دختران و سواد آموزی زنان بزرگ سال در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم همراه با جنبش آزادی خواهان که منجر به انقلاب مشروطیت شده است می باشد وی فرزند میرزا حسین خان سرتیپ بود که در سال ۱۲۵۷ (۱۸۷۸ میلادی) در تهران چشم بر جهان گشود. و در سن ۱۴ سالگی به ازدواج عبدالحسین خان میرپنج از صاحب منصبان قشون در آمد. پس از ازدواج تحت نظر و تعلیم معلمان خصوصی یا سرخانه به تحصیل زبان و ادبیات فارسی، عربی و فرانسه پرداخت و هر سه را به خوبی آموخت. وی که طی تحصیلات خود با تحولات کشورهای اروپایی، بخصوص فرانسه آشنایی یافته بود، مانند سایر بانوان آزادی خواه تنها راه تحول اجتماعی و رهایی زنان را در ایجاد مدارس دخترانه و سواد آموزی زنان تشخیص داده بود. ضمنا با آگاهی از مخالفت جدی جامعه مردسالار سنتی و روحانیون که اصولا دشمن آموزش حتی مخالف سواد خواندن و نوشتن برای زنان بودند، تصمیم به تاسیس مدرسه دخترانه با توجه به این مسائل و مشکلات که کلا جنبه مذهبی داشت گرفت. و در این راستا، در مرحله اول کلاس هایی برای سواد آموزی زنان بزرگ سال (اکابر) ایجاد کرد و سپس در سال ۱۲۸۶ خورشیدی (۱۹۰۷ میلادی) دبستان دخترانه ای به اسم "ناموس" که در عرف جامعه مرادف با عفت و نجابت زنان تلقی میشود تاسیس کرد. در عین حال تدریس قران و تعلیمات دینی را در برنامه های درسی مدرسه گنجاند و احادیثی از بزرگان دین را در تشویق مسلمانان اعم از زن و مرد برای کسب دانش یافته، در نوشته هایی بر دیوار های مدرسه نصب نمود. علاوه بر آن یک مجلس روضه خوانی نیز در سال برای مدرسه در نظر گرفته به اجرا درآورد. به این طریق با استفاده از سلاح مذهب که همیشه بر علیه تاسیس مدارس به کار گرفته میشد، توانست با موفقیت با این مسئله برخورد کرده به حیات مدارس دخترانه ادامه دهد، بطوریکه در عرض ۸ سال پس از تاسیس اولین دبستان دخترانه، با اضافه کردن مدرسه متوسطه یا دبیرستان توانست آنها را به ۶ مدرسه و تعداد شاگردان آنها را به ۳۴۷۴ دانش آموز برساند. گفتنی است که مدارس "ناموس" در آغاز در خیابان فرمانفرما قرار داشت سپس با گسترشی که یافته بود به خیابان شاهپور (حافظ فعلی) نزدیک میدان حسن آباد که در آن زمان از محلات بالای شهر محسوب میشد، منتقل گردید. و در سال ۱۳۰۷ خورشیدی (۱۹۳۰ میلادی) در آن محل اولین گروه دختران دیپلمه از دبیرستان "ناموس" فارغ التحصیل شدند خانم آزموده در این مدت علاوه بر افزودن تعداد مدارس، با تلاش شبانه روزی برای بالا بردن کیفیت آموزشی آن موفق شد این مجموعه را به سرعت به یکی از مهمترین و مجهزترین مراکز تعلیمات ابتدایی و متوسطه آموزشی دختران و بیداری تعداد بسیاری از زنان در خانواده ها درآورد. بطوریکه به نظر کارشناسان فرهنگی همانطوریکه میرزا حسن رشدیه به عنوان بنیان گذار مدارس پسرانه فعلی در ایران شناخته شده است، می توان خانم آزموده را اولین پایه گذار سیستم تعلیمات مدرسه دخترانه کنونی در ایران به شمار آورد. بانوی گرامی، مبارز راه آزادی، و یکی از پایه گذاران آموزش و پرورش دختران در ایران زمین سر انجام در سال ۱۳۱۵ مطابق با ۱۹۳۶ میلادی پس از یک عمر خدمات فرهنگی و اجتماعی در تهران به دیار باقی شتافت با استفاده از آثار زیر References:
مستوره افشار یکی دیگر از بانوان فعال در تلاش برای احقاق حقوق زنان در ایران بوده است. وی فرزند جمشید خان افشار، مجدالسلطنه، از مردان بزرگ و روشنفکر، و مادری از خانواده های آزادیخواه و مبارز آذربایجان یعنی خانواده امام قلی میرزا قاسمی در ارومیه دیده بر جهان گشود. وی تحصیلات اولیه خود را در ارومیه گذراند و در نوجوانی علاوه بر ادبیات فارسی، زبانهای فرانسه و روسی را نیز آموخت. و در عنفوان جوانی با پیوستن به "جمعیت نسوان (زنان) وطنخواه" فعالیت های اجتماعی و فرهنگی خود را آغاز کرد گفتنی است که جمعیت نسوان وطنخواه توسط "محترم اسکندری" به دلیل نارضایتی وی از ادامه اوضاع ناهنجار زنان ایران پس از انقلاب مشروطیت در سال ۱۹۲۲ با تلفیق اهداف بلند پروازانه "احقاق حقوق زنان" با "ناسیونالیسم ایرانی " تاسیس گردید. این جمعیت که در حقیقت اولین انجمن بانوان فعال اجتماعی در ایران محسوب می گردد، با برنامه پیشرفته ای شامل آموزش دختران، تشکیل کلاس های سوادآموزی برای زنان بزرگ سال (اکابر)، حمایت از دختران بی سرپرست، تاسیس بیمارستان برای زنان فقیر و علاوه بر آن، گسترش صنایع ملی و مبارزه با ورود بی بند و بار تولیدات خارجی، حمایت از تولیدات داخلی و بطور کلی تمام جوانب مربوط به حقوق اجتماعی و فرهنگی بانوان، و تا حدود زیادی سیاسی کشور، با تکیه بر احقاق حقوق زنان تشکیل شده بود محل مناسبی بود برای مستوره تا شایستگی های خود را با مشارکت سایر بانوان هم عقیده به منصه ظهور برساند ضمنا، دو تن دیگر از دختران این خانواده جالب و مبارز، یعنی خواهران مستوره به نامهای الجا و هایده نیز از اعضای فعال جمعیت نسوان وطنخواه بوده اند، و خواهر سوم او توران افشار متولد ۱۹۰۰ میلادی از بانوان هنرمند نقاش مینیاتور و محقق دانش ستاره شناسی بوده است. پس از آنکه محترم اسکندری، موسس و رئیس "جمعیت نسوان وطنخواه" در ۱۳۰۴ به دلیل عمل جراحی غلطی که در کودکی بر روی کمر وی انجام گرفته بود در ۲۹ سالگی به جهان باقی شتافت، مستوره افشار به ریاست "جمعیت نسوان وطنخواه" برگزیده شد، و با تلاش بسیار جمعیت را بر پا و زنده نگه داشت و موفقیت های زیادی در جهت اجرای اهداف جمعیت، مانند تشکیل کلاس های سوادآموزی برای زنان بزرگ سال، انتشار مقالات مربوط به حقوق زنان در جامعه و خانواده، و مشارکت فعال در نخستین کنگره زنان شرق که در تهران برگزار شد، بدست آورد. جمعیت فعالیت خود را تا ۱۳۱۲ که متاسفانه به دستور دولت با اتهام چپ گرایی افراطی منحل گردید ادامه داد بعد از انحلال جمعیت، مستوره فعالیت های فرهنگی و اجتماعی و دفاع از حقوق بشر بخصوص احقاق حقوق بانوان ایران را تا پایان عمر همچنان ادامه داد و سرانجام پس از یک عمر مبارزه در شهریور ماه ۱۳۲۵ دارفانی را وداع گفته، جان به جان آفرین تسلیم کرد با استفاده از اثار زیر
در بین بانوان ایرانی، مرضیه ارفعی، بانویی است که علاوه بر موفقیت در تحصیلات دانشگاهی و اخذ دکترا در پزشکی، موفق شده است تا به عنوان اولین بانوی ایرانی درجه "سرتیپ" را در ارتش شاهنشاهی به دست آورد وی در سال ۱۲۸۰ خورشیدی در شهر استانبول دیده بر جهان گشود و در ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۵۷ پس از یک عمر خدمت و فعالیت مستمر در بخش های گوناگون بهداشت ایران، دیده از جهان فرو بست او دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر استانبول به انجام رساند، سپس از دانشگاه استانبول با درجه دکترا در پزشکی فارغ التحصیل شد. دکتر ارفعی بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه دو سال در ترکیه به طبابت در رشته کودکان و زنان پرداخت و در سال ۱۳۱۰ خورشیدی به ایران بازگشت و بلافاصله در بیمارستان تازه احداث شده پهلوی استخدام گردید و در مدت کوتاهی ریاست بخش ۲ بیمارستان را در دست گرفت و با توجه به تحصیلات و شایستگی های حرفه ای و مدیریتی که از خود نشان داد و در راستای برنامه های نو سازی جامعه، همراه با حد اکثر ممکن، استفاده از بانوان تحصیل کرده ایرانی در امور مختلف در آغاز دوران پهلوی، به ریاست آموزشگاه های ارتش شاهنشاهی منصوب شد و به این طریق طبابت در بیمارستان های ارتش را بطور رسمی به عهده گرفت. و به فرمان رضا شاه در سال ۱۳۱۲ به درجه هم ردیف ستوان مشغول به خدمت گردید علاوه بر مشاغل بهداشتی در بهداری و بیمارستان های ارتش، دکتر ارفعی متجاوز از ۱۹ سال در هنرستان های دخترانه به تدریس بهداشت و پزشکیاری اشتغال داشت و در عین حال با تشکیل سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی چندین سال در درمانگاه های آن سازمان، غالبا در بخش های روستایی، به مداوای بیماران پرداخت نخستین ازدواج دکتر ارفعی، با ستوان پیشوا بود که عمر کوتاهی داشت. ولی چند سال پس از فوت ستوان پیشوا وی با دکتر بختیاری ازدواج موفقی کرد دکتر مرضیه ارفعی در سال ۱۳۳۸ پس از طی مراحل نظامی به عنوان اولین امیر (امیره) زن، به درجه سرتیپی ارتقاء یاقت و در سال ۱۳۴۱ پس از ۳۰ سال خدمت در ارتش و فعالیت های مدیریتی و حرفه ای به بازنشستگی از خدمت نائل شد با استفاده از اثار زیر
مریم عمید سمنانی ملقب به مزین السلطنه یکی دیگر از زنان برجسته و تاثیرگذار دوران آغازی موج آزادی خواهی ایران در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تاثیر فراونی در بیداری بانوان و آگاهی آنان از حقوق خود در جامعه داشته است وی فرزند میر سید رضی سمنانی ، رئیسالاطباء از پزشکان دربار و طبیب مخصوص قشون ناصرالدین شاه قاجار بود که در سمنان چشم بر جهان گشود. مریم تحصیلات اولیه را نزد پدرش که مردی فاضل و روشنفکر بود به انجام رساند و از همان کودکی از خود ذهنی جستجوگر و علاقمند به فراگرفتن علوم نشان میداد. در نوجوانی مطالب بسیاری از تحولات فرهنگی و اجتماعی در اروپا مطلع شد و با علاقه ای که به این تحولات در جامعه خارجی داشت در اولین فرصت به آموزش زبان فرانسه پرداخت و با آموختن فرانسه چندین کتاب از آن زبان به فارسی ترجمه و منتشر کرد. او در شانزده سالگی ازدواج ناموفقی با عماد السلطنه سالور، یکی از شاهزادگان قاجار کرد که پس از یک سال بجدایی انجامید، چند سال بعد با قوام الحکما که مردی متجدد و آزادمنش بود ازدواج کرد. قوام الحکما بر عکس شوهر قبلی یکی از مشوقین جدی فعالیت های فرهنگی و اجتماعی وی بود. پس از فوت او، مریم دیگر ازدواج نکرد مریم عمید در سال ۱۲۹۲ خورشیدی روزنامه ای بنام "شکوفه" منتشر کرد. در این نشریه تساوی حقوق زن و مرد در جامعه و خانواده مطرح و مورد بحث و تاکید قرار می گرفت. علاوه بر آن روزنامه حاوی مقالات انتقادی و آموزشی در جنبه های گوناگون زندگانی زنان، تا مدتی همراه با کاریکاتوری مرتبط با هر یک از مقاله ها چاپ میشد. در این مقالات ضرورت آموزش و پرورش دوشیزگان با تاسیس مدارس دخترانه، حقوق بانوان، مبارزه با خرافات که بیشتر گریبانگیر زنان در خانواده ها بود، خطرات طب خانوادگی در مقابل استفاده از پزشکان تحصیل کرده، آموزش های بهداشتی برای کودکان و مادران به رشته تحریر در می امد. جالب است که، با وجود آنکه نشریه "شکوفه" در تمام مقالات به آموزش و پرورش دوشیزگان، اخلاق و اداب معاشرت زنان در خانواده ها توجه خاص داشته است باز می توان روش برخورد این روزنامه را در طی سالهای انتشار به دو بخش تقریباً متمایز تقسیم کرد. به این ترتیب که از آغاز تا شماره ۱۰ سال دوم "شکوفه" که بیشتر مقالات آن به ترویج و تشویق آموزش دختران، نحوه زندگانی و فرهنگی خانوادگی زنان، با تاکید مکرر به ضرورت تاسیس مدارس دخترانه اختصاص داشته است، و بخش دوم آن نشریه از شماره ۱۰ به بعد که مطالب مربوط به "انجمن خواتین" که در سال ۱۹۰۵ میلادی توسط مدیران مدارس دخترانه، در آغاز با هدف مبارزه با ورود اجناس خارجی و استفاده از تولیدات داخلی تشکیل شده بود، و بعد از مدتی مطالب گوناگون سیاسی و اقتصادی مملکت عملا به اهداف آن اضافه گردید. روزنامه "شکوفه" با مقالات انتقادی تند و انتشار منظم مطالب مربوط به آن، تا حد زیادی تبدیل به سخنگو و ارگان "انجمن خواتین" گردیده نقش زنان در تحولات سیاسی مملکت را مورد بحث قرار داده است. لیکن باید اذعان کرد که در هر دو دوران متن و مضمون مطالب و مقالات اهمیت مدارس دخترانه و تحصیل دختران و سایر امور فرهنگی و اجتماعی زنان، اصل و روح تمام نوشته ها را در بر می گیرد علاوه بر این فعالیت ها، مریم در سال ۱۹۱۱ میلادی مدرسه دخترانه ای را بنام " مزینیه " تاسیس نمود. این مدرسه در دو واحد جداگانه تشکیل گردید. در یکی از این دو واحد که "دارالعلم" نامیده شد، علوم مختلف از جمله خواندن و نوشتن فارسی، تاریخ، جغرافیا، ریاضیات و زبان فرانسه تدریس می شد و در واحد دوم به نام "دارالصنایع" بانوان با فنون و حرفه هایی که می توانست برای آنها استقلال مالی ایجاد کند مانند خیاطی، قالی بافی، بافندگی های مختلف و دیگر فنون و کارهای دستی علاوه بر خواندن و نوشتن فارسی آموخته میشد مریم عمید، پس از یک عمر پر تلاش و موفق در تاثیر گذاری در روند جنبشهای فرهنگی و اجتماعی بانوان، در سپتامبر ۱۹۱۹ در طی سفری به زادگاه خود سمنان دچار حمله قلبی شده جان به جان آفرین تسلیم کرد با استفاده از اثار زیر References:
فرخ رو پارسا، بانوی فرهیخته، مبارز راه آزادگی که همواره در قلب آزاد اندیشان و آزادگان ایران جای خواهد داشت، در نیمه شب آغاز فروردین ماه ۱۳۰۱ (۱۹۲۲ میلادی) در یکی از باغات اطراف قم از مادری برازنده، نویسنده و روزنامه نگار، مبارز در راه آزادی زنان و رفع حجاب بانوان و پدری آزاداندیش و دانش پژوه دیده بر جهان گشود. هنگام تولد فرخ رو، فخرآفاق، مادر وی، به دلیل مقاله ای که به عنوان " لزوم تعلیم و تربیت مساوی دختران و پسران" نوشته بود، لایه قشری جامعه و طبعا اکثریت روحانیون را سخت براشفته، با وجود موفقیت نسبی آزادی خواهان در انقلاب مشروطیت، دولت قوام السلطنه را مجبور کرد تا وی را همراه با خانواده اش از تهران تبعید کند. دولت ناچار به تبعید آنان شد ولی قم را که فقط چند ساعت با تهران فاصله دارد برای سکونت آنها در نظر گرفت، و پس از تولد نوزاد آنها، فرخ رو، با دخالت میرزا حسن خان مستوفی (مستوفی الممالک) رئیس الوزرای بعدی، تبعید آنها رفع شده به تهران بازگشتند فرخ رو پارسا تحصیلات اولیه خود را طبق معمول در ۷ سالگی آغاز کرد، ابتدایی را در دبستان هما و متوسطه را در دانشسرای مقدماتی که به تربیت معلم برای مدارس اختصاص داشت گذراند. ضمنا وی در سال ۱۳۲۱ در ضمن تحصیل در دانشسرای مقدماتی با احمد شیرین سخن ازدواج کرد. و بعد از اخذ دیپلم با درجه اول از دانشسرای مقدماتی در دانشسرای عالی اسم نوشت و پس از سه سال در آنجا به اخذ لیسانس در رشته علوم طبیعی توفیق یافت. و بلافاصله به عنوان دبیر بیولوژی در دبیرستانهای تهران استخدام، و مشغول بکار شد. در عین حال در دانشکده پزشکی تهران ثبت نام کرد و پس از اتمام دوران تحصیل در دانشکده پزشکی با اخذ درجه دکترا از دانشگاه تهران وارد جامعه شد. لیکن با علاقه وافری که به مبارزات و امور فرهنگی داشت طبابت را کنار گذاشت و در وزارت فرهنگ تمام وقت مشغول بکار شد. در این دوران به همراه تعدادی از همکاران "انجمن بانوان فرهنگی" را برای دختران دبیرستانی تاسیس کرد، و در سال ۱۳۳۷ به عضویت شورای همکاری جمعیت های بانوان انتخاب گردید دکتر فرخ رو پارسا در سال ۱۳۳۹ با افتتاح دانشگاه ملی ایران (دانشگاه شهید بهشتی کنونی) به مدیر کلی دبیرخانه دانشگاه ملی منصوب شد. و در سال ۱۳۴۴ مطابق با ۱۹۶۳ میلادی به وکالت مجلس شورای ملی انتخاب گردید. و بلافاصله موضوع حق رأی و انتخاب بانوان را در انتخابات مجلس شورای ملی مطرح کرده با کسب حمایت از محمد رضا شاه آنرا با جدیت تمام تعقیب کرد و سرانجام بانوان ایران طی آنچه به انقلاب شاه و ملت شهرت یافت به این حق مهم دسترسی یافتند. علاوه بر آن فرخ رو پارسا یکی از جدی ترین و موثرترین وکلا در تدوین لوایح و به تصویب رساندن قوانین مربوط به حقوق زنان در خانواده و موقعیت آنان در مقابل شوهران خود بعد از طلاق، و بسیاری از لوایح و قوانین مصوبه دیگر در مورد حقوق زنان بوده است وی در سال ۱۳۴۴ خورشیدی (۱۹۶۳ میلادی) به معاونت وزارت آموزش و پرورش منصوب شد و در پنجم شهریور ۱۳۴۷ مطابق با ۷ اوت ۱۹۶۸ میلادی در کابینه عباس هویدا به عنوان وزیر آموزش و پرورش وارد کابینه گردید. او در تاریخ ایران اولین زنی است که به مقام وزارت دست یافته است یکی از اولین اقدامات وی بعد از وزارت، موظف کردن تمام دانش آموزان مدارس ابتدایی و متوسطه دخترانه به پوشیدن لباسهای متحد الشکل بوده است که به برازندگی و شخصیت فرهنگی و در عین حال به احساس تساوی موقعیت اجتماعی دانش آموزان کمک می کرد. در این دوران ۱۰۰ مدرسه مدرن در سرتاسر ایران ساخته شد و تعداد بسیار زیاد و بی سابقه ای از بانوان تحصیل کرده به عنوان دبیر و آموزگار استخدام شدند یکی دیگر از کارهای مهم فرخ رو پارسا در دوره وزارت، برنامه "تغذیه رایگان" بود که برای توزیع مواد غذایی بین افراد خانواده های کم درآمد، بخصوص تغذیه رایگان دانش آموزان مدارس ابتدایی و متوسطه در سراسر کشور تدوین و با تصویب هیئت دولت به مورد اجرا گذارده شد. حتی منتقدین فرخ رو پارسا قبول داشتند که وی تاثیر فوق العاده ای در پیشرفت فرهنگی دانش آموزان دختر در ایران داشته است فرخ رو پارسا بعد از انقلاب اسلامی ایران را ترک نکرد و در ایران باقی ماند. وی در ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ مطابق با ۱۶ فوریه ۱۹۷۹ در منزل فرزندش واقع در فرمانیه همراه با شوهرش سپهبد شیرین سخن دستگیر و روانه زندان شد. اتهاماتی که بر وی وارد آوردند عبارت بود از "حیف و میل اموال بیت المال، ترویج فساد در وزارت آموزش و پروش، کمک به نشو و نمای فحشا در مدارس، همکاری با ساواک و اخراج فرهنگیان انقلابی از وزارت فرهنگ." دادگاه با ریاست صادق خلخالی به عنوان "مفسد فی الارض" یا عامل فساد در زمین، در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ مطابق ماه می ۱۹۸۰ پس از آنکه یکبار طناب دار پاره شد با شلیک سه گلوله به حیات این بانوی بزرگوار، دانشمند و خدمتگزار فرهنگ ایران زمین خاتمه داده شد. تفو بر تو ای چرخ گردون تفو با استفاده از اثار زیر Sources:
صدیقه دولت آبادی یکی از فعال ترین بانوان پیشاهنگ در تلاش برای آزادی و برابری و رفع حجاب زنان ایران در اواخر قرن نوزدهم، دوران برپایی جنبش های آزادی خواهان و عدالت طلبان در ایران، تا اوایل نیمه اول قرن بیستم یعنی تا پایان عمر پر باراین بانوی استثنایی و گرانقدر بوده است. جالب آنکه وی تلاش های خود را برای ایجاد مدرسه دخترانه در ۱۴ سالگی شروع کرده با همت و اصرار وی اولین مدرسه دخترانه به نام "مکتب شرعیات" در اصفهان تاسیس شده است که با مخالفت شدید متعصبین مذهبی بعد از سه ماه مجبور به بستن آن شده، خود او به زندان افتاده است
خانم دولت آبادی در سال ۱۲۶۱ خورشیدی از پدری مذهبی، در عین حال دانش پژوه و متجدد، طرفدار جدی جنبشهای آزادی خواهان، در اصفهان دیده بر جهان گشود، و در سال ۱۳۴۰ خورشیدی دیده از جهان فرو بست وی تحصیلات ابتدایی خود را در فارسی و عربی نزد شیخ محمد رفیع طاری و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون در تهران به انجام رسانده است یک سال بعد در اصفهان انجمنی به نام "شرکت خواتین (بانوان) اصفهان" را تاسیس کرد و در سال ۱۹۰۶ میلادی آغاز انقلاب مشروطیت همراه با تعدادی از دوستان خود انجمن "قراضه های وطنی" را به ریاست خود او برای مبارزه با متحجرین و متعبصبین زن ستیز که رهبری آن را شیخ فضل الله نوری دشمن قسم خورده انقلاب مشروطه داشت، بنیاد نهاد. در همان دوران، با تحریم اجناس تولیدی روس و انگلیس فعالانه بر علیه این دو کشور و کنوانسیون ۱۹۰۷ سن پیترزبورگ مبنی بر تقسیم ایران به مخالفت برخواست. و برای تشویق مردم به عدم مصرف قند و چای تولید خارجی شخصا به قهوه خانه ها رفته با مردم صحبت می کرد. در سال ۱۹۱۷ در اصفهان روزنامه "زبان زنان" را تاسیس کرد که در آن با مقالات گوناگون در آموزش و پرورش زنان و آشنا کردن آنها به حقوق خود و مبارزه با حجاب، بانوان اصفهانی را به تحرک و آزادگی فرا خوانده است. علاوه بر جنبه های آموزشی، مقاله های تند روزنامه در وحله اول متوجه روحانیون و متعصبین مذهبی دشمن تحصیلات زنان بود، لیکن بعد از چندی انتقادات شدید او در سرمقاله های روزنامه از قرارداد ۱۹۱۹ و شخص وثوق الدوله صدراعظم موافق تصویب قرارداد در مجلس، منجر به توقیف روزنامه گردید خانم دولت آبادی در سال ۱۹۲۱ به تهران بازگشته "زبان زنان" را بصورت مجله در ۳۲ صفحه منتشر کرد. به گفته الیزا سانایان در کتاب "طغیان، افول، و سرکوب از ۱۲۸۰ تا ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی" نشریه "زبان زنان" از با نفوذ ترین و موثرترین نشریات حقوق زنان در ایران بوده است. دولت آبادی مدرسه دیگری به نام "ام المدارس" یا مادر مدرسه ها در اصفهان برای خانواده های کم درآمد و دختران فقیر تاسیس کرد که تفوذ و تاثیر فوق العاده ای در آموزش جنبشهای آزادی خواهان زنان اصفهان داشته است صدیقه دولت آبادی در ادامه تحصیلات به فرانسه رفته، موفق به اخذ لیسانس در تعلیم و تربیت از دانشگاه سوربن گردید ، در بازگشت به ایران فعالیت های خود را برای پیشرفت زنان و آزادگی و مدرنیزه کردن کشور همچنان ادامه داد، وی در ۱۹۴۶ به ریاست کانون بانوان منصوب شد، کانون مذکور تحصیلات ابتدایی و متوسطه را همراه با آموزش های حرفه ایی بطور رایگان در اختیار زنان قرار میداد آنچه در بالا گفته شد فقط بخشی از فعالیت ها و تلاش های این بانوی خردمند، دانش پژوه و مبارز گرانمایه را تشکیل می دهد، بطوریکه میتوان گفت که هر لحظه از عمر صدیقه دولت آبادی در تلاش برای آزادی بانوان و نجات کشور از جهل و نادانی متعصبین مذهبی بکار رفته است. گفته میشود، در یکی از دفعاتی که به دلیل فعالیت های آزادی خواهانه اش دستگیر شده بود، رئیس نظمیه اصفهان به او می گوید، "خانم، شما صد سال زود به دنیا آمده اید." صدیقه دولت آبادی در جواب میگوید: خیرآقا، من صد سال دیر متولد شده ام. اگر زودتر به دنیا آمده بودم نمیگذاشتم زنان چنین خوار و خفیف گرفتار در زنجیر امثال شما بمانند بی بی خانم استرآبادی یکی از پیشروان بسیار موثر تلاش برای آزادی و برابری زنان در اواخر قرن نوزدهم و آغاز جنبش آزادی طلبی که اوایل قرن بیستم منجر به انقلاب مشروطیت شد (۱۹۰۶-۱۹۱۱ میلادی) می باشد. وی با مقالاتی که در روزنامه های مشروطه خواهان مانند "حبل المتین، تمدن و نشریه مجلس" می نوشت با تکیه بر ضرورت آموزش زنان جامعه با ایجاد مدارس دخترانه، در انتشار افکار و عقاید آزادی خواهان تاثیر فوق العاده ای داشته است. وی فرزند محمد باقر خان استرآبادی از سرکردگان ایل انزان مازندران و از بزرگان استرآباد (گرگان کنونی) و اشیک آقاسی (رئیس تشریفات) دربار سلطنتی و همسر وی خدیجه خانم، ندیمه شکوه السلطنه یکی از ۵ همسر ناصرالدین شاه بود که به دلیل با سواد بودن، ملا باجی خوانده میشد. او علاوه بر نظارت بر امور و خانه داری شکوه السلطنه تدریس و آموزش کودکان درباری را به عهده داشته است بی بی خانم در ۱۸۵۸ میلادی دیده بر جهان گشود و در ۱۹۲۱ دار فانی را وداع گفت وی دوران کودکی و نوجوانی را در دربار گذرانده، همراه با فرزندان درباریان تحت نظارت ملا باجی به تحصیل پرداخت، تا آنکه در ۲۲ سالگی با افسر جوانی به نام موسی خان وزیراف که از قفقاز به ایران مهاجرت کرده بود و از صاحب منصبان بریگاد قزاق بود ازدواج نمود. از بین ۷ فرزندی که ثمره این ازدواج بوده است، کلنل علی نقی وزیری استاد تار، موسیقیدان شهیر، پایه گذار مدرسه عالی موسیقی و موسس ارکستر ملی ایران که در تبدیل برداشت تحقیرآمیز مطرب به موضع پر احترام موسیقدان و هنرمند حق بزرگی بر فرهنگ موسیقی ایران دارد و برادر کوچک تر او، حسن وزیری نقاش چیره دست، یادگار و خاطره ارزنده ای از این بانوی بزرگوار می باشد بی بی خانم اولین مدرسه دخترانه را با نام "مدرسه دوشیزگان" در سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۹۰۷ میلادی)، یک سال بعد از آغاز انقلاب مشروطه، در تهران تاسیس کرد. افتتاح این مدرسه دخترانه، مانند مدرسه پسرانه رشدیه، با جنجال و مخالفت جدی متعصبین مذهبی و روحانیون مواجه شد. و عده ای از مخالفین تصمیم خود را برای تخریب مدرسه و صدمه زدن به موسس آن اعلام داشتند. در این بین آیت الله فضل الله نوری طی فتوایی تشکیل مدرسه دختران را خلاف قوانین اسلامی اعلام کرده خواستار بسته شدن فوری آن شد و تمام واعظین در منبر به مخالفت با آن هم صدا شدند، بطوریکه یکی از واعظین در منبر اظهار داشته بود که بر آن مملکتی باید گریست که در آن مدرسه دوشیزگان باز شده باشد. در نتیجه عده ای در حالیکه دختران در کلاس بودند به مدرسه حمله ور شده خسارات زیادی بر آوردند. در عین حال وزیر معارف نیز در پاسخ شکایت بی بی خانم از وی خواست تا مدرسه را تعطیل کند. به این صورت بی بی خانم مجبور به تعطیل مدرسه شد لیکن بی بی خانم از پای ننشسته تلاش خود را از راه های گوناگون ادامه داد، تا آنکه بعد از به توپ بستن مجلس شورای ملی به فرمان محمد علی شاه، و متعاقبا جنگ و موفقیت مشروطه خواهان دربراندازی محمد علی شاه قاجار و تجدید حیات مجلس شورای ملی، بی بی خانم شکایت خود را نزد صنیع الدوله وزیر معارف جدید برده سر انجام موفق به اخذ مجوز و افتتاح مدرسه دخترانه خود شد. لیکن با این شرط که مدرسه برای دختران ۴ تا ۶ ساله بوده، کلمه دوشیزه از اسم مدرسه حذف و فقط در تابلو، مدرسه ذکر شود گفتنی است که در طی این مبارزات، چند سال قبل از ترور ناصرالدین شاه، کتابی به نام "تأدیب النسوان" یا اصلاح زنان توسط نویسنده ناشناسی که گفته میشد از شاهزادگان قاجار است منتشر گردید که در آن ده عیب اساسی از زنان را ذکر کرده راه تأدیب و اصلاح آنان را بر شمرده به مردان توصیه کرده بود که راه های پیشنهادی او را اجرا، زنان را اصلاح کنند در پاسخ این کتاب بی بی خانم رساله "معایب الرجال" یا "عیب های مردان" را به رشته تحریر در آورده و در آن با سخنان طنز آمیزی ۴ عیب اساسی مردان را ذکر کرده و از مردان خواسته است تا بجای عیب جویی از زنان اقدام به رفع عیوب خود کنند رساله معایب الرجال که مطالب طنز آمیز آن بی پروا و بدون رعایت آنچه عفت کلام نامیده میشده است نوشته شده موجب شهرت بسیار زیاد بی بی خانم گردیده است ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ با استفاذه از اثار زیر
|
Details
Authorساقی Archives
May 2019
Categories |