مهستی گنجوی بانوی آزاده و شاعر عالیقدر، یکی از جالبترین شخصیت های ادبیات زبان فارسی در قرن ۱۲ میلادی است که متاسفانه در هیچ یک از منابع باقیمانده از آن دوران، تاریخ دقیقی از ولادت و شرح تفصیلی از زندگانی وی وجود ندارد. لیکن با اتکاء به مجموعه اطلاعات موجود از معاصرین او می توان گفت که، مهستی در حدود سال ۱۰۸۹ میلادی در شهر گنجه واقع در "اران" (جمهوری آذربایجان کنونی) دیده بر جهان گشوده و در ۱۱۵۹ میلادی در همان شهر دیده از جهان فرو بسته است پدر مهستی که خود باید مرد فاضل و فرهیخته ای بوده باشد با ملاحظه ذهن فعال و هوشیار دختر خود او را در سن ۴ سالگی به مکتب فرستاده است و آن دختر در نتیجه استعداد فوق العاده ای که از خود نشان داده است در سن ده سالگی تحصیل در مکتب را تکمیل کرده به عنوان کودک دانشمند از مکتب بیرون آمده است مهستی که بعد از خیام برجسته ترین سراینده رباعیات در بین شعرای فارسی به شمار رفته است، پایه گذار و مبتکر مکتب خاصی از رباعیات است که در اشعار خود کارها و سرگرمی های پیشه وران گوناگون، صاحبان صنایع و بسیاری دیگر از مردم زمان خود را بصورت جذاب و زیبایی آورده است. این مکتب بعد ها در دوران سلسله صفوی به مکتب "شهر آشوب" شهرت یافته است جالب است بدانیم که نام مهستی به گفته زبان شناسان، از جمله در فرهنگنامه دهخدا، از دو کلمه فارسی یعنی مه به معنای ماه و ستی به معنای "بانو" (ماه بانو) تشکیل شده است. این اسم در اشعار نظامی، عطار، مولوی و سعدی نیز بکار رفته است مهستی علاوه بر شعر در موسیقی نیز دست داشته، چنگ، عود و تار را به زیبایی می نواخته است، لیکن شهرت وی بیشتر به دلیل رباعیات پر نشاط و شورانگیز او بوده که در آنها وی زنی زیبا، طناز و فتنه گر جلوه می کند که عشاق بسیاری را در پی دارد. یکی از طرفداران و عاشقان وی امیر احمد تاج الدین (ابن خطیب)، خطیب و شاعر گنجوی است که سرانجام با او ازدواج می کند. کتابی نیز از قرن هشتم، شامل مناظرات و مشاعره های مهستی با امیراحمد بجای مانده است که در آن اشعاری که خطاب به یکدیگر سروده اند آمده است. این کتاب در حال حاظر در کتابخانه ملی تبریز موجود است. بر اساس رباعیات این کتاب "فریتس مایر" مستشرق آلمانی کتابی به نام "مهستی زیبا" به رشته تحریر در آورده در آلمان به چاپ رسانده است. حمدالله مستوفی در کتاب "تاریخ گزیده " به سال ۷۳۰ هجری قمری تعریف جالبی دارد که میگوید "و هو، تاجالدین احمد، معاصر سلطان محمود غزنوی بود. و اشعار خوب دارد، به ویژه مناظرات او با منکوحه اش مهستی شیرین باشد" دیوانی از رباعیات مهستی تا اوایل قرن دهم هجری در هرات وجود داشته است که در حمله عبیدالله خان ازبک، مانند بسیاری از آثار و کتب ادبی و علمی، از بین رفته است. و متاسفانه دیگر امروز از مهستی دیوانی که شامل مجموعه اشعار وی باشد بجای نمانده است. خوشبختانه در تذ کره "نزهت المجالس" ۶۱ رباعی به نام مهستی آمده است که کهن ترین و موثق ترین رباعیات وی می باشد که کلا بیان عشق، شادی، شوخ طبعی، ظرافت، صداقت و زیبایی است و پر است از نشاط و شادی و دور از غم و اندوه مهستی در بخشی از رباعیات خود با شوق و مهارت شگفت انگیزی صاحبان حرفه ها و صنایع گوناگون و بسیاری از مردم عصر خویش را، زیبارویانی دل فریب، عشوه گر و طناز نشان می دهد و ما را توسط این اشعار با زندگانی روزمره پیشه وران و طبقات مختلف مردم در آن عصر آشنا می کند. این بانوی خوش ذوق و آزاده در مدت حیات مورد علاقه فرهیختگان و دولتمردان جامعه بوده، بخصوص سلطان سنجر پادشاه وقت او را بسیار محترم شمرده مورد حمایت خود قرار داده است. لیکن به دلیل آزادگی و شهامت در ابراز تنفر از تعصب و تحجر، از طرف متعصبین مذهبی بخصوص روحانیون متهم به لاابالی گری و حتی ارتداد بوده است رباعی زیر که آزادگی و طرفداری او را از رهایی زنان از قید و بند سنتی و مردسالاری بخوبی نشان میدهد از اوست ما را به دم تیر نگه نتوان داشت در حجره ی دلگیر نگه نتوان داشت آن را که سر زلف چو زنجیر بود در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت اشعار مهستی، تا کنون به چندین زبان ترجمه شده است و یونسکو نهصدمین سالروز وی را در سال ۲۰۱۳ جشن گرفته، و در ۲۰۱۶ مجسمه وی در شهر کنیاک فرانسه گذاشته شده است -----------------------------------------------------------
با استفاده از اثار زیر مهستی گنجو. ویکی پد، دانشنامه آزاد Comments are closed.
|
Details
Authorساقی Archives
May 2019
Categories |