فرید الدین عطار نیشابوری، که زندگانی گوهربار او با مصادف بودن با حملات وحشیانه مغول و تخریب نیشابور در هاله ای از ابهام فرو رفته است و در نتیجه تاریخ تولد وی بطور دقیق مشخص نیست، لیکن بر اساس نوشته های معتبر، عطار در حدود سال ۵۴۰ هجری قمری در شهر نیشابور دیده بر جهان گشود و در اوایل قرن ۱۳ میلادی در شهر نیشابور به دست یکی از سربازان مغول به قتل رسید. متاسفانه همراه با تخریب و غارت شهر، بسیاری از آثار گرانبهای عطار نیز از بین رفت، لیکن خوشبختانه بخشی از این اثار از نابودی نجات یافت. منطق الطیریا انجمن پرندگان یکی از زیباترین اثار ادبیات عرفانی ایران از جمله این اثر باقی مانده اوست عطار داروسازی و اثرات پزشکی گیاهان طبی را نزد پدر آموخت، و بعد از مرگ پدر به شغل عطاری و درمان بیماران ادامه داد. وی بعد از مدتی عطاری و طبابت را رها کرده به سیر و سیاحت در کشورهای منطقه پرداخت و در طی این سفر ها به مجمع عرفا و صوفیان پیوست برای انان که با تصوف و باورهای صوفیان آشنایی ندارند هیچ رساله و یا شرحی بهتر از داستان زیبای انجمن پرندگان وجود ندارد. مولانا، عارف و صوفی بلند آوازه، در عظمت عطار با اشاره به این اثار جاویدان میگوید: هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم در این اثر گرانبها، عطار این عقیده اهل تصوف ، که تمام موجودات عالم هستی از جمله انسان را تجلی ذات پروردگار دانسته، یافتن و پیوستن به درگاه خداوندی را عشق و هدف اساسی پیروان راه طریقت می دانند متن داستان قرار داده رسیدن به این هدف عارفانه و پیوستن به معبود را موکول و مشروط به طی راهی دشوار با گذشتن از هفت وادی پر خطر به زیباترین وجهی بیان کرده است این هفت وادی یا هفت شهر عشق که عبارتند از مراحلی که صوفی باید طی کند تا به جایی برسد که بجز خدا نبیند عبارتند از: اول وادی طلب، این وادی سر تا سر سختی است و بلا. سالها باید جهاد کرد، از همه مال و ثروت و مادیات جهان گذشت. در چنین حالتی سالک از هیچ خطری نمی هراسد. دوم، وادی عشق، عشق در این وادی آتش است و عاشق فقط به معشوق می اندیشد و بس. سوم وادی معرفت، کسی که وادی عشق را پشت سر نهاده، به معرفت میرسد. در این وادی انسان مقام، موقعیت و شخصیت خود را درک کرده، خود را میشناسد، و به هزاران سر از اسرار خلقت معرفت می یابد. چهارم وادی استغناء، سالک پس از انکه از وادی معرفت گذشت، و خود را شناخت، به ناچیزی و کوچکی خویشتن پی می برد و استغنای بی حد ذات حق را درک می کند و جز او به هیچ چیزی دیگر ارزش قائل نمیشود. پنجم وادی توحید، پس از درک استغنای حق، سالک به مرحله توحید میرسد. در این مرحله اعداد از بین میروند، چون جز ذات حق دیگر ذاتی وجود ندارد. ششم، وادی حیرت. سالک بعد از گذشتن از وادی توحید، همچون عاشقی که به معشوق رسیده باشد نمی داند چه بگوید و چه بخواهد، از آنچه دیده چنان مست است که هیچ نمی خواهد، نه مستی را حس میکند و نه هوشیاری را. هفتم وادی فنا، منزل عشق و فنای سالک در تجلیات الاهی است، همچون قطره ای که در اقیانوس متلاطم فنا شده و هیچ اثری از خویش نمی بیند. اینجا وادی سکوت و عشق است و جای سخن نیست. اگر سالکی وادی آخرین را به درستی طی کند آنگاه محرم تمام اسرار خلقت میشود و پای خود را در مسیری میگذارد که هر لحظه اش کشف اسراری از وجود است داستان منطق الطیر عطار، بطور خیلی خلاصه به این قرار است که انواع پرندگان جهان دور هم جمع میشوند و می خواهند بدانند که چرا تمام مخلوقات شاه دارند بجز پرندگان. هدهد که دانا ترین پرندگان است به انها میگوید که پرندگان نیز شاه دارند، و شاه انها سیمرغ است. ولی برای رسیدن به او باید راه دشواری را با گذشتن از هفت وادی پر خطر طی کرد. پرندگان با شنیدن دشواریهای راه دچار تردید میشوند، سر انجام گروهی از این پرندگان با رهبری هدهد راهی این سفر پر مخاطره می گردند در هر یک از وادی ها تعدادی از پرندگان از راه می مانند تا اینکه پس از عبور از وادی هفتم فقط سی پرنده از پرندگان باقی می ماند، و در مقابل خود اینه ای می بینند که در ان پیکر سی پرنده مشاهده میشود و در می یابند که "سیمرغ" در وجود آنها بوده است، و معبود را در خود می بینند Comments are closed.
|
Details
Authorساقی Archives
May 2019
Categories |