حکیم سنایی یکی از بزگترین عرفا و شعرای عارف است که برای بسیاری ناشناخته مانده است. این در حالی است که مولانا عطار را روح و سنایی را دو چشم او و خود را بعد از انها می داند و در مقایسه خود با آنها می گوید "هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم." تاریخ تولد سنایی در هاله ای از ابهام فرو رفته است. به این صورت که در تذکره های مختلف تولد وی در حدود ۱۰۸۰ و فوت او را بین ۱۱۳۱ و ۱۱۴۱ میلادی در غزنی واقع در خراسان بزرگ که در حال حاضر بخشی از افغانستان ذکر کرده اند در آغاز سنایی از شاعران دربار غزنویان بوده است. در آن مدت اشعاری در مورد سلاطین غزنوی سروده است. ولی پس از مدتی راه خود را تغییر داده، دربار را رها کرده به پیروان راه طریقت پیوسته است. در باره این تغییر جهت عظیم سنایی و دلایل آن داستان های بسیاری نقل شده است، بر اساس یکی از آنها، پادشاه غزنوی که تصمیم به حمله و جنگ با هندوستان داشته است، از سنایی به عنوان شاعر درباری خواسته بود تا برای ثبت واقعیت های جنگ و موفقیت های سلطان همراه وی و لشگریان به هند عزیمت نماید. روزی که سنایی به این منظور عازم دربار بوده است، از باغی عبور می کند که در آن باغ مستی با صدای بلند و مستانه می گوید مینوشم به سلامتی پادشاهی کوری که زیبایی های غزنی را رها کرده برای ارضاء حرص و طمع خود عازم جنگ با هندوستان شده است. سنایی با شنیدن این سخنان به شدت تکان خورده می ایستد، و میشنود که آن مست ادامه داده می گوید حالا به سلامتی شاعر جوان و معروفمان که با وجود دید باطنی و استعداد خدادادی نهفته خود نتوانسته است بیهودگی وجود خود را به عنوان مدح سرای چنین سلطان ابلهی درک کند حکیم سنایی متوجه حقیقت گفته های او شده سخت تحت تاثیر آن قرار می گیرد و از رفتن به در بار منصرف میشود. بعد از آن زندگانی راحت مجلل درباری را ترک کرده حتی از ازدواج با خواهر سلطان که خواسته بهرام شاه غزنوی بود خودداری نموده مطالعات و تحصیل در تصوف و عرفان را نزد استاد معروف صوفیان یوسف همدانی آغاز کرده است حکیم سنایی تعداد متنابهی اشعار عرفانی سروده است که کتاب حَدیقةالحَقیقه یا "باغی با دیوارهای بلند و بسته حقیقت " شاهکار وی در ادبیات عرفانی فارسی و حماسه ای در تصوف مهمترین آثار او میباشد. این کتاب که به بهرام شاه غزنوی اهدا شده است، عقاید و نظرات سنایی را درباره خداوند، عشق، فلسفه، عقل و منطق به زیباترین وجهی ابراز می دارد. در این کتاب تصوف و عرفان چهار مرحله دارد که عبارتند از شریعت، طریقت، حقیقت، و معرفت معرفت که معنای اصلی آن دانش است بر اساس عقاید صوفیان حقیقت معنوی است که از طریق تجربیات "خود فراموشی" به دست میآید. و نه از طریق استدلال و منطق عقلانی. صوفی پس از ورود به مرحله معرفت، دیگر پایبند تعلقات مادی و یا محدودیت های ذهنی نخواهد بود و خواهد توانست تمام مراتب و مسائل را بدون محدودیت های ذهنی مورد بحث و بررسی قرار دهد. و زمانیکه وی به این مرحله رسید نکات و مسائل مهم جهان هستی می تواند بدون محدودیت مورد بحث و گفتگو قرار گیرد. برای صوفی حتی دیگر گذر از مرحله چهارگانه اهمیت خود را از دست داده، زندگانی رهروان راه حقیقت، خود دنیای الهام خواهد بود Comments are closed.
|
Details
Authorساقی Archives
May 2019
Categories |