(Photo: the trial of Ibn Rushd (Averroes)) تا قرن هیجدهم و نوزدهم میلادی، در غرب، تفاوتی بین فیلسوف و دانشمند وجود نداشت و بسیاری از دانشمندان فیلسوف، متکلم هم بودند. علوم پایه در غرب به فلسفه توانایی ازمایش نظریه و مفاهیم ان را داده است و در نتیجه فلسفه به توسعه روش علمی امروزه کمک کرده است. پیشرفت علم در غرب نمی توانست بدون فلسفه که توسط افلاطون و ارسطو تاسیس شد، وجود داشته باشد لیکن، در حالی که فلسفه در غرب مورد استفاده قرار می گرفت، در شرق فلسفه اهمیت خود را از دست داد. از قرون یازدهم تا سیزدهم تسلط سلجوقیان که بسیار متعصب بوده اند، بر کشورهای اسلامی، منجر به توقف جدی بخشهای فلسفه در کشورهای اسلامی گردید. بطوریکه، مرکز خلافت، که متکی به سلجوقیان بود در طی حکمی تدریس فلسفه را ممنوع کرده، تدریس کلام را جایگذین ان نموده است حملات اصلی بر علیه فلسفه و فلاسفه توسط صوفی متکلم، ابو حامد محمد بن محمد غزالی، که خود از فلسفه در بحث ها و مقالاتش استفاده می کرده است، و حتی مقاله ای در مورد علم منطق نوشته است به عمل امد. بطوریکه وی در کتاب تهافت الفلاسفه سعی در تخریب فلاسفه کرده و نظرات فیلسوفانی نظیر ابن سینا و فارابی را در مورد مسائل خلقت و شناخت خداوند از جزئیات رستاخیز در قیامت رد کرده، انها را به انحراف از اسلام متهم نموده است ابن رشد در کتابی که در پاسخ تهافت الفلاسفه غزالی نوشته تلاش کرده است تا نظرات او را رد کند، لیکن در این امر موفقیتی نداشته است در غرب حمله غزالی به عنوان ضربه نهایی به فلسفه و دانش دنیای اسلامی توصیف شده است. لیکن حقیقت امر این است که با وجود انچه در اروپا، که دوران تاریک فرهنگی خود را می گذراند، بحث های فلسفی به یک باره و ناگهانی متوقف شد، در جهان اسلام اندیشه های فلسفی متوقف نشده، به صورت تصوف و عرفان وابسته به الاهیات به حیات خود ادامه داد و حتی گسترش یافت ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ Several sources including: * Nasr, Seyeed Hossein. “Islamic philosophy from its Origin to Present.” * Explorable. "Philosophy of Science History" Comments are closed.
|
Details
Authorساقی Archives
May 2019
Categories |